مردي كه ميخندد
شايد يكي از دلايلي كه چهرههاي آكادميك ادبيات فارسي و شاعران نسل چهل و پنجاه چندان به شاعران پس از انقلاب(به ويژه از دههي شصت به بعد) روي خوش نشان نميدهند و جديشان نميگيرند، تفاوت خلق و خوي شعر اين دو برهه باشد. طبيعي هم هست؛ چرا كه زيباييشناسي آنها، برگرفته از نوعي جهانبيني است كه ميخواهد مانع زدايش معنا از تكاپوي زندگي انسان باشد، چون هنوز آرمانهايي دارد و كماكان به آينده اميدوار است. اما در سه دههي بعد از انقلاب- به خصوص در پانزده سال اخير- نسلي به ادبيات ايران تزريق شده كه جنس جهانبينياش، خواه به دليل گرايش به سمت پستمدرنيسم و خواه به دليل نوعي ادونيسم جهان سومي و خواه به خاطر ابسورديتهي نهادينه شده در فرهنگ اجتماعي ايران- نه تنها آرمانگرايانه نيست، كه حتي در بسياري از موارد آرمان ستيز و آرمانگريزانه است. به همين دليل است كه طنزي متفاوت از گذشتههاي دور و نزديك در شعر اين نسل قابل رديابي است. در حقيقت خلق و خوي شنگ و طناز اين نسل است كه با ديسيپلين خشك و عنق نسلهاي قبل سازگار نيست. اگر اين نسل در بازخواني شعر گذشتگان شعر نو گاهي به اين نتيجه ميرسد كه برخي شاعران به طرز مضحكي جدي بودهاند، در مرور خود اما ميبيند كه بسياري از شاعران به طرز تلخي طنازند. ميتوان به جرات گفت كه «جنبش تن با كو» نيز محصول كار شاعري تلخ و طناز است. بارزترين و محوريترين رگهي شعر «سجاد گودرزي» بيترديد طنز اوست. طنزي كه به فراخور موقعيت پيشآمده در شعر مدام نوسان ميكند: گاهي به سمت طنزي فلسفي ميرود و با مفاهيم كلي زندگي امروز بشر سر شوخي را باز ميكند، گاه مضحكهاي ميسازد از نوعي ياس پوچگرايانه و گاهي ابزار شاعر است براي آشناييزدايي از رويكردهاي آشناي شعري از قبيل تغزل، توصيف، روايت و غيره. اين طنز به ادبياتي پيوند ميخورد كه اكثر عناصرش برگرفته از زندگي جاري طبقهي متوسط ايران هستند. شايد به همين خاطر باشد كه نوع فضاسازي، تغزل و حتي سياق استفاده از المانهاي زندگي شهري در شعر «گودرزي» چندان بومي و ايراني به نظر نميرسد و گاهي حتي موقعيتهايي را پديد ميآورد كه ميتوان گفت نوع تعديلشدهي نگاه فرنگي مآبانهي شاعري چون «عباس صفاري» است. جالب اينجاست كه در شعرهاي اين دفتر ميتوان تاثير آشكار شاعران نسل بيت، و نيز شاعران طنزگرا و موقعيتنگار دو دههي اخير را ديد، اما در عين حال ميتوان به سادگي كاراكتري مشخص را در پس اشعار «جنبش تن با كو» رصد كرد. كاراكتري كه اتفاقا" چندان هم شوخطبع نيست، اما در موقعيتهايي گرفتار ميشود كه ناچار است تكليف خودش با دنيا را به طنز و كنايه روشن كند و همين امر باعث ميشود كه «گودرزي» امضاي مستقل و خاص خود را داشته باشد. شعر «گودرزي» استراتژي بنيادي خود را بر يك كشف محوري بنا ميكند و حول اين كشف بنيادي، خردهكشفهايي ظريفتر و طنزآميزتر را ميچيند و به اين ترتيب در اكثر شعرهايش به يك قطعهي كامل ميرسد كه اگر چه اجزاي آن داراي نوعي پراكندگي پستمدرنيستي هستند، اما كليت اثر را به گونهاي شكل ميدهند كه هر چند چندان از اساس ساختاري شعر متعارف امروز ايران فاصله نميگيرد؛ اما جنسي از شعر امروز را اجرا ميكند كه هم ظرفيت جذب مخاطب غيرحرفهايتر را دارد و هم به ساختار فني نسبتا قابل دفاعي رسيده است. جذابترين ويژگي شعر «گودرزي» براي من و احتمالا براي خوانندگان كتابش، اجراهاي گرم او از موقعيتهاي رمانتيك است. رمانتيسم شعر او همواره وجهي كنايي و شوخطبع دارد كه در شعر امروز ايران كمنظير است. به شخصه اما با اطمينان ميگويم كه «جنبش تن با كو» سقف هنر شاعري «سجاد گودرزي» نيست. وسواس او در خلق موقعيتها و اصرارش بر پررنگشدن لايهي آيرونيك شعرش در بسياري از موارد وي را از توجه به ساير لايهها غافل نگه ميدارد. به همين دليل است كه كاريزماي زبان و لحناش –به جز در چند شعر- معمولا در سطح كيفيت كشف و طنز و موقعيتسازياش نيست و جنس شعر او به گونهاي است كه از اين عدم تعادل ضربه ميخورد. يعني گاهي به مضمون، فرم، و ايدههاي طنزآميز فوقالعادهاي ميرسد، اما به جاي اجراي آن ايدهها، فقط تعريفشان ميكند. اگر «گودرزي» بتواند نسبت به لايههاي مختلف شعرش قدري دموكراتتر عمل كند و تمركزش روي اين لايهها را با انصاف بيشتري توزيع كند، بسياري از ظرفيتهاي پنهانماندهي شعرش- كه حقيقتا" شعر قابل احترام و شيوهمنديست- بر خودش و بر ماي خواننده آشكار خواهد شد.
جنبش تن با كو
شعرهاي سجاد گودرزي
نشر چشمه
1389
۵ نظر:
سلام
صفحه بیست و چهارم از صفحات گرامافون در حال اجراست
منتظر نقد و نظر ارزشمندتان
سلام دوست عزیز
به روزم
و منتظر نگاه ارزشمندتان
قدمتان بر چشم
سبز باشید
سلام محضرجناب مسعودی نیا
چه جالب !!؟ عنوان مطلب پست جدید من هم اکران یکی از شعرهای سجادی در جنبش تن با کو است که با این وصف در صورت اجازه ات به این مطلب لینک می دهم. مجازم؟
و اما از مختصر و مفید نویسیت سپاس که برای وقت خود و مخاطب ارزش قائلی . یکی از شاخصهای موجود در قلمت که مرا مشتری دائم خوانش کزاز کرده است همین گزیده نویسی وامتناع از اطناب است که البته بعد از ویژگی جاذب انصاف قلمت ستودنیست
جنبش تن با کو بیشک از مجموعه شعرهایی است که هشتاد و نه و چه بسا که سالهای پس از انرا (دست کم در فضای مجازی) بخود معطوف خواهد داشت ویژگی چشمگیر شعرهای این کتاب همانهاست که اغلب (مقلدین نوسرا) برای مشق و تمرین به ان چشم دارند!!!
با شناختی که پس از سه سال حضور مجازی در کنار مرغان مقلد خوش الحان بدست اورده ام اینرا به جد می گویم که از فردا طنز های مستعار سجادی با کمی تا قسمتی تغییر شکل در سروده های( شاعران تدوین کننده !!) ظاهر خواهد گشت و انقدر کپی نابرابر و برابر اصل خواهیم خواند که اصل از چشممان خواهد افتاد(همان روالی که پس از نشر شعرهای گروس اپیدمی شد و هنوز می شود)
از نقدت استفاده کردم
با احترام
با پوزش اشتباه تایپی ام را اصلاح می کنم
منظورم سجاد گودرزی بود که اشتباهن سجادی نوشتم
خانه هنرمندان برگزار می کند:
جلسه نقد وبررسی کتاب "این فرمون دست کیه؟" اثر فرهاد اکبرزاده
باحضور منتقدان و نویسندگان و جمعی از دوستداران ادب و هنر برگزار می شود
منتقدین : امیر آریان-رضاکردبچه-محمد حسن نجفی-شیوا مقانلو- علیرضا بهنام
مکان: خانه هنرمندان-تالار بتهوون
زمان: پنجشنبه 6 /3/89-ساعت 19-17
ارسال یک نظر