
منتظر كتاب بعدياش باشيد!
1.
«شهین منصوری» در «چرا برای تو دلتنگ نشوم»، نشان میدهد که در شعر امروز ما استعداد قابل توجهیست، و همین کمی مرا حیرتزده میکند که چرا جایی، حرفی از کتاباش نشنیده و نخواندهام. البته فقط «کمی» تعجب میکنم؛ چون دیگر این روند دارد روندی عادی و شایع میشود و بخشی از گناه آن هم به یقین بر گردن ما عملهی مطبوعات است که تن میدهیم به سیاستهای ژورنالیسم و روابط بیماری که از فرط تکرار، دیگر بیمارگونه به نظر نمیآیند و بدل به جریان اصلی و راهبردی نقد امروز شدهاند. به هر حال، گمان من این است که این دفتر، در قیاس با شمار کثیری از دفترهای زیرمتوسط، اما پروپاگاند شدهی سال گذشته، از کیفیت بالاتری برخوردار بود و دستکم ارزش مطرح شدن در یک ریویوی چندخطی روزنامهای را داشت که تا به امروز من ندیدهام و لابد حلالزادهها دیدهاند!
2.
شعرهای این دفتر بر اساس یک کشف محوری شکل میگیرند. جنس این کشف، بیشتر به سمت و سویی تصویری سوق میکند و میکوشد که بر اساس المانهایی بعیدالمعنا، رابطهای بین آنها برقرار کند که به معنای اصیل فرمالیستیاش «آشناییزدایانه» باشد:
دنیا/ ذرهذره / از لابلای سیم خاردار/ میچکد (ص ۹- متن کتاب)
در چنین رویکردی، «شهین منصوری» گاه مثل سطر فوق (که به گمان من متعلق به بهترین شعر این دفتر است)، این رابطه را به بهترین نحو ممکن برقرار میکند. یعنی المانهای کلانی چون «دنیا» را در کنار المان کم و بیش سمبلیک «سیم خاردار» قرار میدهد و از برآیند همنشینی این دو المان، رفتاری (چکیدن) را از تقابل آنها نتیجه میگیرد که در عین این که آشنا نیست، میتواند خالق موقعیت زیباییشناختی نوین و گیرایی باشد. از اینرو، هر گاه که شاعر، در کشف روابط به برآیند مطلوبی میرسد، شعرش جان میگیرد و تأثیرگذار از کار در میآید، و هر جا منطق روابطش میلنگد، یا تصویر نهاییاش کلیگرا میشود، شعرش گاه تا حد کاریکلماتور و سخن نغز تنزل مییابد:
قلباش/ که آهسته دراز کشید/ زندگی کوتاه آمد (ص ۶۸- متن کتاب)
موقعیت رمانتیک شعر «منصوری» معمولاً در رابطهی «من» و «تو» شکل میگیرد و از این رو لحن شعرها اکثراً تخاطبی است و خطاب به دومشخص مفرد. هر چند که این وضعیتِ: من چه کردم، تو چه کردی و نهایتاً چه شد؛ شعر او را قدری کلاسیک و کهنه جلوه میدهد، اما هر جا که در میان اجزای این رویکرد رمانتیک، المانها و ابژهها به جای عواطف، نقش پیشبرد شعر را ایفا میکنند، شعر به جاهای بهتری میرسد:
باور نمیکنی؟/ باور نمیکنی/ آسمان آبی/ تنگ تشنهام را پر میکند؟/ باور نمیکنی اگر/ از لانهی آفتاب کنج اتاقم بپرس! (ص ۵۲- متن کتاب)
و هنگامی که جای این نقشها عوض میشوند، شعرش به سانتیمانتالیسمی اکیداً تشبیهی فروکاسته میشود :
بودنت/ آفتابیست/ که از خوشههای گندم میروید/ و نبودنت/ گنجشکانی که پشت پنجره/ از دانههای برنج/ حرف نمیزنند/ در برف بیامان! (ص ۳۲- متن کتاب)
4.
«شهین منصوری» به گواهی دستکم ده شعر این دفتر، میتواند با کمی جدیت و مراقبه در باب شعرش، به شعری برسد که هم منتقد و هم مخاطب جدی این روزگار را تا حدود زیادی راضی خواهد کرد. مثلاً اگر شعرها بتوانند از این پارادایم تخاطبی رها شوند، موقعیتهای بیشتری برای خلاقیت شاعر پدید خواهد آمد. بزرگترین مشکل شعر «منصوری» اتفاقاً نقطهی قوت او نیز هست: کشف محوری. اگر چه کشف محوری را در ابتدای این مقال، به عنوان برترین ویژگی شعر او برشمردم، اما نباید غافل بود که کشف، به تنهایی نمیتواند تمام بار دراماتیک اثر او را به دوش بکشد. به همین خاطر است که در گرهگاههای عاطفی شعر، اگر کشف نتواند المانهای توزیعشده در شعر را به منزلی مطلوب برساند، دست «منصوری» خالی میماند و به نوعی تاکتیکِ جایگزینی برای آن ندارد. اگر او بتواند راهکارهای دیگری را هم در کنار این کشف تجربه کند، قطعا به شعر تأثیرگذارتر و شکیلتری خواهد رسید. منتظر کتاب بعدیاش باشید!
۱۶ نظر:
واز معضلات عمله ی مطبوعات یکی هم نوشتن به زبانی است که بجای انتقال مفهوم قلم نویسنده مطرح شود ؟
یه جوری حرف بزن مخاطب مادر مرده بفهمه اخر کار مجنون مرد بود یا زن
سلام دوست عزیز
بعد از مدت ها با 5 اپیزود به روزم .
نخند آقای ژکوند
شاید بهار را بشود زندانی کرد
پیچک ها اما
میله ها را سبز خواهند کرد .
منتظر نقد و حضور سبزتان ...
بدرود !
فکرمی کنم شاید نقد کتاب من برذمه شما باشد!
اعلام علاقه وادرس مزید امتنان است....
جناب اقای مسعودی نیا سلام
با احترام به خوانش پست جدید :
معرفی و شرحی بر :( گیج خودکارهای انسولین دار) اثر سعید نصار یوسفی
دعوت می شوید
حضور و اظهار نظر شما از نظر اموزشی هم حائز اهمیت است
با سپاس
با درود و احترام
براي دو " شعر وقتي كابوس هاي من قد كشيدند/هنوزهاي يك من" نقد و نظر شما دوست گرامي را به نظاره خواهم نشست
با احترام
مهران سيدي
ما محتاج انگور هاي نارسيم .
تاك خميده و نژند شغال ها را شير مي دهد
- : تا دميدن باران بر پيكري كه از دور دست ها زنگوله ي اين نژندي شبانگاهي اين شب شرطه و قديس گشته ، به اين چهار پايه بنگر : آبي كه گاهِ لغزيدنش هفت تير هاي كودكي در كاسه چشم جهان خالي مي شود ، آتشي كه از نان و نفت و شبه تقسيم مي شود چنانچه گرسنگان عيسي بن چماق شبه اي شبيه شيهه ي گنبد هاي مغول ، باد ...بادكان زخمي حبيب : خاكم از ابروان بتكان ، دسته را در كمر تقدير برقصان ، باد ...بادا كه مبادي تو به لي لي برسد به ليالي انتظار .
خانه هنرمندان برگزار می کند:
جلسه رونمائي و نقد و بررسي دومين مجموعه شعر رضاکردبچه
"اين نام از بيماري مزمني رنج مي کشد"
مکان: خانه هنرمندان -تالار بتهوون( خيابان طالقاني-خ موسوي شمالي-باغ هنر)
زمان: سه شنبه 12 آبانماه-ساعت 19-17
منتقدان و مهمانان سخنران: آقايان کريم رجب زاده- ابوالفضل پاشا-عليرضا بهنام-فرهاد اکبرزاده-پويا عزيزي
حضور براي تمامي علاقه مندان و دوستداران ادب و هنر بلامانع است
سلام شاعر گرامی
سورنا به روز است
تمبرها را از عکس تو پر کردند گوشه گوشه ی پست
و استخوان های تو گلوگیر زمینی بی پلاک شد .
از آن روز پیراهن های بدون یقه عصبی ترم می کند
جنازه یعنی کالایی که در هیچ دادگاهی وارد نیست ....وارد نیست !
و دنیا را مزرعه ای ساخته اند که آدم ها به عمل نیامده اند !
منتظر نقد ارزشمندتان
با احترام - لیلا حکمت نیا
سلام علی . کی می خواهی چند تا فحش ابدار برای کتاب تهی ما نثار کنی؟
سلام دوست زلال اندیش!
وب و قلم شیوایی دارین،
شما را به لینک دوستان افزودم،
به نوشیدن چند جرعه دوبیتی دعوتید،
سرافراز بمانید تا
همـــــــــــــــــــــــــاره...[گل]
سلام دوست زلال اندیش!
وب و قلم شیوایی دارین،
شما را به لینک دوستان افزودم،
به نوشیدن چند جرعه دوبیتی دعوتید،
سرافراز بمانید تا
همـــــــــــــــــــــــــاره...[گل]
درود بی پایان!
شما را به لینک دوستان افزودم،
"یک ساحل پر از شعر"با پنج دوبیتی جدید بروز است و چشم براه گامهای مهربانانه تان..
جناب اقای علی مسعودی نیا
سلام
بهترین بازخوانیها و تفاسیر شعر (سرانجام) از رسول یونان که توسط مخاطبان خاص و عام انجام میگیرد بعنوان یک کارکوچک اموزشی برای نو سرایان زیر آن درج می شود. لطفن اظهار نظر فرمایید
با احترام و سپاس
سلام و درود بی پایان..
"یک ساحل پر از شعر" با شش دوبیتی بروز شد،
من و امواج خلیج واژه ها، آمدنتان را بی تابانه چشم به تلاقی آبی ها دوخته ایم،
نظرات گرانبهایتان در ذهن لحظه هامان خواهد ماند...
نمی دانم چه تصوری از آینه داشتم
که ناگهان روز آب شد و از شب فرو ریخت
بر صورت من ریخت
مذاب هم نبود .
به صرف سیب دعوتید.
با نقد خود شبم را روشن کنید.
با احترام
سلام علی جان. من چند شعر از خانم منصوری در جاهای مختلف وب خوانده بودم و همیشه فکر می کردم که ایشان شاعری درخور توجه می باشند. ممنون از اینکه کتاب شعرشان را معرفی کردی.
ارسال یک نظر