۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

گفت‌گو با ویکتوریا تولستوی، از نوادگان لئو تولستوی



آنا کارنینا شخصیت محبوب من است



ویکتوریا تولستوی از نوادگان لئو تولستوی متولد و مقیم سوئد، موسیقی‌دان و خواننده وآهنگ‌ساز سبک جاز است. فعالیت جدی‌اش در موسیقی را از 1994 با آلبوم «لبخند، عشق و مخلفات» آغاز کرد و به سرعت در دنیای موسیقی مشهور شد. به گفته‌ی خودش آلبوم آخرش با نام «روح روسی» را با الهام از آهنگ‌سازان کلاسیک روسیه تهیه کرده است. در این گفت‌گوی کوتاه اندکی درباره‌ی خانواده‌اش و احساس وی نسبت به جد بزرگش سخن گفتیم.
***
خانم تولستوی! به عنوان اولین پرسش می‌خواستم بدانم امکان دارد قدری در مورد شجره‌ی خانوادگی خود برایمان توضیح دهید و از نسبت‌تان با تولستوی بگویید؟ گویا خانواده‌ی بسیار بزرگی دارید.
حتما. بله ما خانواده‌ی بزرگ و پر‌جمعیتی هستیم. من از سمت مادری با تولستوی نسبت دارم. در حقیقت تولستوی بزرگ، پدربزرگ پدرِ مادرِ من بوده است. من البته متولد سوئد هستم. این‌جا هم خانواده‌ی ما را به نام تولستوی می‌شناسند.
جد شما نویسنده‌ای بسیار بزرگ بوده که به نوعی او را از بنیان‌گذاران ادبیات نوین روسیه می‌دانند. شما و خانواده‌تان هم نام خانوادگی وی را برای خود برگزیده‌اید. از داشتن چنین جد شهیری چه احساسی دارید؟ حال آن که خودتان هم هنرمند سر‌شناسی هستید.
حقیقتا باید بگویم که از داشتن چنین نامی به خودم می‌بالم. ما واقعا به او افتخار می‌کنیم. من بارها و بارها به روسیه رفته‌ام و همیشه در سفرهایم به روسیه، به خانه‌ی تولستوی می‌روم و ساعاتی را آن‌جا و به یاد او سپری می‌کنم. همیشه به «یاسنایا پولیانا» می‌روم که مزار تولستوی در آن‌جا واقع شده است و همیشه هم برای پدربزرگ دسته‌گل می‌برم و به این طریق به وی ادای احترام می‌کنم. هم‌چنین اوقاتی که در مسکو هستم به سراغ اماکنی که نشانی از حضور وی دارند می‌روم.
با توجه به این که عضوی از خانواده‌ی نویسنده و متفکری هستید که به نوعی در حیطه‌ی اخلاق و فرهنگ نظریه‌پرداز بوده است، آیا شخصا تحت شرایط و فرهنگ خاصی که به آرای وی مرتبط باشد تربیت شدید و رشد یافتید؟
راستش نه. من در سوئد متولد شدم و بیشتر دختری هستم با خلق و خوی سایر دختران سوئدی. در خانه‌ی ما فضای تربیتی سوئدی حاکم بود. در مدرسه هم طبعا همین‌طور. بنا بر این فکر می‌کنم من با فرهنگ سوئدی بار آمده‌ام. هیچ شرایط خاصی در خانواده‌ی ما حکم‌فرما نبود. تنها این نام خانوادگی ما بود که برای مردمی که با ما در ارتباط بودند، جذاب و هیجان‌انگیز جلوه می‌کرد و تحت تاثیر قرارشان می‌داد.
شما در زندگی هنری‌تان نخواستید از این نام خانوادگی سو‌استفاده کنید و به نحوی خودتان را پروپاگاند کنید؟
راستش را بخواهید چرا!... این کار را کرده‌ام. البته خود مردم در این باره خیلی کنجکاو هستند و از آن‌ها بیشتر خبرنگارها. در اکثر مصاحبه‌ها در این مورد از من سوال می‌شود و من هم درباره‌ی نسبت خودم با تولستوی برایشان توضیح می‌دهم و هر جا می‌روم و هر که را می‌بینم، متوجه می‌شوم که این قضیه برای همه خیلی مهم است و با علاقه‌ی زیادی در این مورد پرس و جو می‌کنند. خوب من هم برایشان در مورد جدّم توضیح می‌دهم و چیزی را پنهان نمی‌کنم.
شما هنرمندی هستید که در حیطه‌ی موسیقی جاز فعالیت می‌کنید که در واقع سبکی غربی به شمار می‌رود. آیا فرهنگ و ادبیات روسیه و آثار تولستوی روی هنرتان تاثیر مشهودی دارد؟
بله. حتی نام آلبوم آخرم را گذاشته‌ام: «روح روسی من» و در آن آلبوم من کاملا به موسیقی روسی پرداخته‌ام و تحت تاثیر آن هستم. در این آلبوم تا حد زیادی از چایکفسکی و راخمانینف الهام گرفته‌ام و کوشیده‌ام تا تم آثار آن‌ها را با موسیقی جاز تلفیق کنم. اما اگر منظورتان متن ترانه‌هاست، باید بگویم که نه. من فکر می‌کنم که روسی زبان فوق‌العاده زیبایی است. البته من روسی بلد نیستم. آرزویم این است که روسی را بیاموزم، اما موقعیت‌اش پیش نیامده. به همین خاطر بیشتر با شعر و ترانه‌ی انگلیسی سر و کار دارم و به زبان انگلیسی ترانه‌هایم را اجرا می‌کنم. اما گاهی مضامینی را در ترانه‌هایم مطرح می‌کنم که به روسیه مربوط هستند.
مثل ترانه‌ی «روس سفید»؟
بله آن ترانه را من و یک پیانیست فوق‌العاده با هم نوشتیم و ترانه‌های آن آلبوم بیشتر در مورد عشق و مضامین عاشقانه است. فکر می‌کنم که نام مناسبی هم دارد چون من هم سفید‌پوست هستم و هم روس. من همیشه به خاطر دارم که از نسل چه کسی هستم و به همین خاطر سعی می‌کنم در آثارم روح و حال و هوای روسی را به نوعی حفظ کنم و بازتاب دهم.
شما آثار تولستوی را خوانده‌اید؟
تمام‌شان را که نه. البته در مورد آثار او چیزهای زیادی می‌دانم. شاید هم از نظر خودم چیزهای زیادی بدانم. اما از آن میان «آنا کارنینا» را خوانده‌ام و در مورد آن هم زیاد مطالعه کرده‌ام. رمان کلاسیک و زیبایی است. اما راستش را بخواهید هنوز «جنگ و صلح» را نخوانده‌ام، چون خیلی کتاب حجیمی است! تقریبا به اندازه‌ی کتاب مقدس است! شخصیت محبوب من «آناکارنینا»ست. فکر می‌کنم روحیه‌ام طوری‌ست که شخصیت‌های غمگین یا خیلی خیلی غمگین داستان‌های عاشقانه را خیلی دوست دارم. البته خودم چنین شخصیتی ندارم، ولی داستان‌هایی که در مورد این کاراکترهاست را دوست دارم.
در خانواده‌ی شما افراد دیگری هستند که در ادبیات و هنر فعالیت کنند؟
بله. در خانواده‌ی ما تعداد زیادی بازیگر تئاتر و سینما وجود دارد. همین‌طور نقاش. کلا هنرمندان زیادی در خاندان تولستوی هستند. البته در سطوح کیفی مختلف.
خودتان چه‌طور؟ هرگز دست به قلم نشده‌اید تا داستان یا رمانی بنویسید؟
نه. من تمام وقت و عمرم را صرف موسیقی کرده‌ام و به تنها چیزی که فکر می‌کنم موسیقی جاز است.
به نظرتان مردم روسیه امروزه در‌باره‌ی تولستوی چه احساسی دارند؟
مطمئن نیستم، اما گمان می‌کنم که او هنوز هم برای روس‌ها یک نماد و سمبل است. این را از رفتاری که مردم روسیه در قبال من دارند، می‌گویم. هر بار که به روسیه می‌روم، آن‌ها با من بسیار مهربان هستند و هم به خودم احترام می‌گذارند و هم برای جدم احترام زیادی قائل هستند و همواره به من یاری می‌دهند.
تولستوی نویسنده‌ای اخلاق‌گرا بوده و در آثارش بر این امر بسیار تاکید می‌ورزد. از منظر خودتان به عنوان خواننده‌ی آثار او دلیل این تاکید را در چه می‌دانید؟
راستش باز هم مطمئن نیستم. من کلا در مورد هیچ‌چیز مطمئن نیستم! اما فکر می‌کنم او فردی بود که به سعادت بشر فکر می‌کرد و در مورد بشر عقاید والایی داشت: معتقد بود همه‌ی ابنای بشر با هم برابر هستند و به انسان عشق می‌ورزید. فکر می‌کنم در طی زندگی‌اش چنین تفکری داشت و همین تفکر را به داستان‌هایش منتقل کرد.
شما در هنر خودتان ستاره‌ی مشهوری هستید. آیا از آرزوهای قلبی‌تان این هم هست که بتوانید در موسیقی به مقامی چون تولستوی برسید؟ به این قضیه فکر می‌کنید؟
فکر می‌کنم چنین هدفی خیلی بلند‌پروازانه باشد. شاید هم دست نیافتنی. اما هر کاری که می‌کنم برای این است که اندکی به مرتبه‌ی او نزدیک‌تر شوم.
و حرف آخر؟
امیدوارم که بتوانم در ایران هم شنوندگانی داشته باشم و امیدوارم موسیقی مرا بپسندند. البته فکر می‌کنم اگر بخواهند کارهای مرا بشنوند، آن‌ها باید به سوئد بیایند!

هیچ نظری موجود نیست: