۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

در باره ي دفتر شعر«سوت هايي براي يك طرف نوار خالي»،سروده ي :انسيه كريميان


اين بي قراري ِ دلنشين

شاید یکی از نخستین راه‌هایی که برای گریز از کلاسیسیسم به ذهن شاعران مدرن جهان خطور کرد، فراروی از وحدتی بود که در سه بعد زمان و مکان و موضوع، به نوعی بنیان این سبک ادبی محسوب می‌شد. شاعران مدرن همواره در پی یافتن راه‌هایی بودند برای گریز از این وحدت و رسیدن به نوعی زمان، مکان و موضوع متکثر و سیال. با وجودی که طرح این ایده ساده به نظر می‌رسید، اما تاریخ ادبیات گواهی می‌دهد که در عمل این فراروی کار دشواری است. در هم ریختن زمان، مکان و موضوع شاید به خودی خود کار ساده‌ای باشد، اما بنا نهادن نظامی نو از این درهم‌ریختگی بسیار پیچیده و سخت است. تجربه‌های متفاوت سبک‌هایی که پس از نئوکلاسیسیسم در عرصه ادبیات پدیدار شدند، هر یک به نوعی کوشیدند نظامی نو باشند برای این درهم‌ریختگی. این صغرا وکبرا را از این رو چیدم که در دفتر«سوت‌هایی برای یک طرف نوارخالی»، با شعری بی‌قرار و سکون‌ناپذیر مواجه هستیم که شاعرش در اکثر قطعات می‌کوشد دو اصل نخست (یعنی وحدت مکان و زمان) کلاسیک را برهم بریزد و در عوض یکپارچگی موضوعش را حتی‌المقدور حفظ کند. در این دفتر، کمتر به شعری بر می‌خوریم که در یک موقعیت زمانی آغاز و در همان موقعیت به پایان برسد.همین طور لوکیشن سطرهای پیاپی اکثر شعرها، مدام در حال تغییر است و به تبع این تغییر جنس تصاویر هم دچار تحول می‌شوند:
آتشی درست کن/تا تمام آفریقا را بچرخم/ و سرخ‌پوست‌ها برای‌مان جشن بگیرند/ این نیل صندوق می‌خواهد(ص52-متن کتاب)
این بی‌قراری به خودی خود شعر انسیه کریمیان را به شعری جالب توجه بدل می‌کند. گاهی که اجرای این بی‌قراری فرمی به خود می‌گیرد و بازه مفهومی/تصویری متن، چفت و بست مناسبی می‌یابد، با شعرهایی قابل احترام و خواندنی روبه‌رو می‌شویم که تشخص زبانی نسبتا چشمگیری هم دارند.اما گاهی هم مهار از کف شاعر بیرون می‌رود و حاصل بدل می‌شود به شعری شلوغ، با ریخت و پاش‌های تلمیحی ناپیوسته و الکن. نکته بارز این دفتر، تلاش توام با توانایی شاعر در خلق تصویر است. تصویرهای بکر به نوعی محور معنایی و نقطه اتکای کریمیان هستند. تصاویر شعرهای او خبر از ذهنیتی روش‌مند، خلاق و محدودیت‌گریز می‌دهند.او به تبع تغییر مکان و زمان شعرش، تصاویرش را متحول می‌کند و می‌کوشد از المان‌های مرتبط با زمان و مکان جدید، تصویری دیگر بیافریند که با پیشین پیوندی مفهومی داشته باشند. شاید به همین دلیل است که اکثر شعرهای این دفتر را می‌توان دارای فرمی شسته و رفته دانست:
چراغی به رویاهامان می‌آویزم/تا صورتت بلرزد/و ماه /که میان آسمان موجه نیست/جارو بکشد حیاط را/آن وقت/توپهن می‌‌شوی وسط حوض/و دختری که پیشانی‌اش لکه افتاده/صورت می‌شوید(ص51-متن کتاب)
در این میان نباید از نقش تخیل نیرومند و رمانس بدبینانه شاعر غافل بود. این دو خصیصه، در کنار تصاویر بکر او گاهی طنزی سیاه اما باورپذیر را به متن تزریق می‌کنند که نمونه‌اش در شعر امروز ما کمتر یافت می‌شود. در واقع کریمیان به جای صرف نیرو در سیاه‌نمایی و محوریت قرار دادن گروتسک نهیلیستی، با تصاویر ناشی از این تلخی و سیاهی رفتاری شوخ‌طبعانه دارد، و اگر چه گاهی مثل شعر «بهشت» (ص13- متن کتاب) از احساساتش شکست می‌خورد و نمی‌تواند به شعری چندلایه و عمیق برسد، اما در پاره‌ای از لحظات به خلق موقعیت‌های تصویری بسیار دلنشین و غریبی می‌رسد. در این راه، او در استفاده از واژگان ناهمجنس، بسیار جسور عمل می‌کند. این جسارت در دو بعد طنز و تصویر به مدد او می‌آید و کنتراست همنشینی کلماتی با تداعی‌های بسیار دور از هم، کاملا در خدمت تحکیم ساختار شعر او هستند:
.../و شاعرانگی‌ات بیشتر کاریکاتوریست‌ها را به یادم می‌آورد/انگار شماره‌ی عینکت بالا رفته/که نمی‌بینی/کسی از روبه‌رو حرف می‌زند(ص34-متن کتاب)
شاعر نشان می‌دهد که راه‌های رسیدن به این طنز ویژه را خوب می‌داند. چه جایی که خواننده را به متن می‌کشد و با نوعی فاصله‌گذاری تئاترال به موقعیت مطلوبش می‌رسد:
های!/شما که گوش‌های خالی‌تان از این حرف‌ها پر است!/ می‌توانید این شعر را نخوانده بگیرید/این صفحه از کتاب را مچاله/ به رودخانه بیندازید(ص40-متن کتاب)
و چه جایی که از لوکیشنی که به شعرش می‌آورد، بالقوه‌های طنزآمیزش را بالفعل می‌کند:
و قدم بزنیم/ در قلب علفزارهایی/که قرار است/ زیر شانه‌ی ما/گاوها را به چرا ببرند(ص31- متن کتاب)
تصرف در زمان، دیگر خصیصه بارز و ستودنی شعرهای این دفتر است. کریمیان نشان می‌دهد که درک درستی از مفهوم «گذر زمان» در ساخت شعر دارد و به واقع تدوین زمان را با استفاده از نتیجه وقایعی که تعریف نمی‌کند، نشان می‌دهد. مثلا:
دست ‌های تو در من شکوفه کرده‌اند/باغ به انتظار گلویت نشسته/و خیال چنان آوازی سر می‌دهد/که پاشویه/سراغ از آمدنت می‌گیرد(ص41-متن کتاب)
در واقع بازنمایی منطق انتظار در متن ، نیاز به تاکید بر گذر زمان دارد. شاعر با استفاده از واژه «پاشویه» تب و تاب این انتظار را در گذر زمان نشان می‌دهد، بی آنکه حرفی از گذر تقویمی بزند و یا خود موقعیت تب را در شعر اجرا کند.مشکل عمده انسیه کریمیان این است که به‌رغم لحظاتی که نشان می‌دهد شعر او وادی زبانی و فرمال مشخص و مختص به خود او را یافته است، تمام تمرکزش را روی یافته‌های خود معطوف نمی‌کند و بی‌دلیل خود را وامدار شاعران نسل پیش از خود می‌سازد. این وضعیت به ویژه در سطرهایی دیده می‌شود که او به سمت بازی‌های زبانی می‌رود و تقریبا در این حیطه، هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. این است که گاهی ناخودآگاه کلیشه‌های شعر اواخر دهه 70 را به خاطر خواننده می‌آورد:
نقشه‌ی گنج را از فنجان می‌گیری/تا با سکه‌هایی که پیدا نمی‌کنیم/سه‌شنبه‌ها/سینما را/بستنی مهمان کنیم(ص43-متن کتاب)
پتانسیل شعرهای این دفتر مرا وادار کرد که در این نوشتار بیش از حد معمول و مطلوبم از متن فکت بیاورم. به شخصه گمان می‌کنم که این اتفاق مبارکی است. در روزگاری که باید کتاب‌های شعر را چند بار زیر و رو کنی تا مگر سطری تازه و لایق بررسی بیابی، حتی مرور سرسری «سوت‌هایی برای یک طرف نوار خالی» سطرهایی دلنشین و به یاد ماندنی را به خوانندگان هدیه می‌کند. این کیفیت را نباید فراموش کنیم. شعر، هنر است و هنر هم قرار بوده دلنشین باشد. حالا هر چه هم در وادی تئوریک و تکنیکال شعر پشتک و وارو بزنیم، اگر به کاریزمای کلام دست نیابیم، چیزی از شعر بودن متن‌هایمان کم داریم. قصدم این نیست که بگویم شعر تنها یک تفنن شیک و روشنفکر پسند است. اما همواره شعری پسند خاص و مقبول عام بوده است، که ارتباط با مخاطب و تاثیرگذاری بر خواننده را یکسره به دست فراموشی نسپرده باشد و فکر دل و حوصله خوانندگان احتمالی را هم کرده باشد. انسیه کریمیان نشان می‌دهد که این وضعیت را باور دارد و به آن اهمیت می‌دهد، و چنین رفتاری با شعر – به زعم من- می‌تواند شکاف میان خواننده و مولف شعر امروز ایران را کمتر کند و خاک قفسه‌های شعر کتاب‌فروشی‌ها را قدری بتکاند.

هیچ نظری موجود نیست: