۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

گفت‌وگو با «مهناز بديهيان»


ع.م - منظور از شعر مهاجرت چیست؟آیا به صرف هجرت جغرافیایی شاعر ، ژانری به نام ژانر مهاجرت پدید می آید؟ تعریف شما از شعر مهاجرت چیست؟

م.ب- منظور از شعر مهاجرت شعری ست كه فردی از سرزمینی كه در آن زبان و فرهنگی را آموخته دور شده و شعر در سرزمین دوم كه دور از سرزمین اولیه وی است ، جان گرفته است. در اینجا دور از سرزمین اولیه یا مادری بودن ، دو حالت به خود می گیرد:

حالت مهاجرت كه فرد به میل خود و با دلایلی كه برای خود دارد نقل مكان كرده است. حالت دوم نقل مكان اجباری ست كه آن را تبعید می نامیم. طبیعتن باید در نظر داشته باشیم كه شعر این دو گروه یكسان نیست. به طور مثال شاعرانی چون خویی و میر آفتابی و... شاعران تبعیدی هستند كه از ترس جانشان از موطن خود گریخته اند. در نتیجه شعر شان با شاعری كه به انتخاب خود مهاجرت كرده اند فرق می كند. هم اكنون در دنیا واژه ی شعر مهاجرت كاربرد بسیاری دارد. سال گذشته مجله ای به نام Exiled Ink! نقدی بر آخرین مجموعه شعر من نوشت.


ع.م- شعر شما به شدت به دنبال بیان مفاهیم انسانی و اخلاقی و فرافكنی آسیب های اجتماعی ست. آیا شعرِ این روزگار ، ظرفیت طرح چنین مضامینی را دارد؟


م.ب – من فكر می كنم تا انسان هست ، جهان ظرفیت شنیدن مفاهیمی چون عشق ، انسانیت ، و رنجهای انسانی را دارد ، و بر این اعتقادم كه قلم باید در خدمت این واژه ها باشد.

ع.م- جایگاه خودتان را از نظر نُرم و سیاق سرایش ، در كنار كدام شاعران ارزیابی می كنید؟

م.ب – شعر من شعر معاصر جهان است. من شعرم را با چشمان یك ایرانی ، با حس یك خاور میانه ای ، با تجربه ای جهانی ، ازجهان می گویم.

ع.م - با توجه به این كه مشغول كار ترجمه نیز هستید، در باره ی پروسه ترجمه شعر امروز فارسی ، قدری توضیح دهید. آیا اصولا ً شعر امروز ما در آمریكا خواننده دارد؟

م.ب – شعر ما تا آنجایی كه ترجمه شده ، خواننده دارد. بزرگترین ثروت ما ایرانیان ، شعر ماست. امروزه مولانا پر فروش ترین شعر آمریكاست. ما باید مدام و به سرعت شعرهای فارسی را به زبانهای مختلف برگردانیم و این ثروت ملی را هر چه بیشتر به جهانیان بشناسانیم .

ع.م - در باره ی جایگاه مجامع و انجمن های ادبی فارسی در آمریكا قدری توضیح دهید. آیا حركت و جریانی بوده كه تأثیر گذار باشد و نیروی فكری و انسانی زیادی را جذب كند؟


م.ب – من چندان از این گونه مجامع اطلاعی ندارم. اصولا ً بزرگترین نقطه ضعف مردم ایران ، شكست در كار گروهی و مدیریت است. همان چیزی كه دنیای غرب در آن استاد است.

ع.م - آیا دوری از وطن و زندگی در محیطی با زبان و فرهنگ بیگانه ، باعث تضعیف كار شعرای مهاجرت نمی شود؟


م.ب – نمی توانیم بگوییم سبب تضعیف شعرشان می شود. اما می توانیم بگوییم ، شعرشان را عوض می كند. البته شاعرانی نیز هستند كه سالهاست از ایران دورند ، اما چون فرهنگ و زبان كشور میزبان را نیاموخته اند ، در نتیجه شعرشان در حال و هوای شعر سالهای پیش ایران مانده است.

ع.م - آیا جریانهای شعری داخل كشور را تعقیب می كنید. طی این سالها شاعر یا اثر خاصی بوده كه در داخل كشور منتشر شده باشد و شما را تحت تاثیر قرارداده باشد؟

م.ب – تا آنجا كه بتوانم جریانهای ادبی ایران را دنبال می كنم.بعضی از شعرها عجیب شعرند. چند سال پیش كتاب شعری از حافظ موسوی به دستم رسید ، كه فكر می كنم نامش " شعرهای جمهوری" بود ، كه بسیار از خواندن آن لذت بردم.و اتفاقن یكی از شعرهای مجموعه ی " صدای رباب" را به این كتاب تقدیم كرده ام. اصولا ً شعر ، زیاد در ایران سروده می شود ، اما من بر این باورم كه نیمی بیشتر از این سرودن ها تمرین است و البته در مقابل شعر خوب هم زیاد داریم.

هیچ نظری موجود نیست: