
نگاه تازه به قالب كهن
دعوای شعر نو و كهن، دعوای تازهای نیست. اگر چه در نگاه نخست به نظر میرسد كه شعر مدرن ما توانسته رقبای كلاسیكش را كنار بزند و به عنوان شعر رسمی و جدی مطرح شود، اما حقیقت آن است كه غزل همچنان به حیات خود ادامه میدهد و حضورش را نمیتوان نادیده گرفت. هر چند این حضور به گونهای است كه غزل و غزلسرایی را بیشتر در هیات یك جریان جانبی - و نه در نقش یك آلترناتیو برای شعر امروز- میبینیم، اما پویایی غزل فارسی- بهرغم تمامی تنگناهایی كه به آن دچار است و نقدهایی كه بر آن وارد- انكارناپذیر است. مریم جعفری در مجموعه «پیانو» نگاهی آشناییزدایانه به این قالب آشنا دارد. او میكوشد با حذف تغزل از اشعارش، نقطه ضعف حسی غزل را از متنش خارج كند و بدون هراس از افتادن به ورطه سانتی مانتالیسم، دو حیطه مضمونی مورد علاقهاش - یعنی نقد اجتماعی و عرفان- را در شعرهایش مطرح كند. بنابراین به نظر میرسد كه عمده تلاش و نیروی او به جای پرداختن به سنت رمانس، صرف یافت زبانی ساده و خاص به موازات نگاهی مدرن و تا حدودی زنانه است:
هرچند زن اسم عام است، زن بودن من خصوصیست
هرچند زن اسم عام است، زن بودن من خصوصیست
امكان ندارد بفهمی، این طرز بودن خصوصیست(ص47- متن كتاب)
به نظر میرسد شاعر در شعرهای این دفتر بیش از آنكه به روساخت و ظواهر تكنیكی غزل بپردازد، سعی بر آن دارد تا حیطههای مضمونی- معنایی شعرش را گسترش دهد. از این روست كه برخلاف بسیاری از مجموعه غزلهای این روزگار، آمار قوافی و ردیفهای عجیب و دور از ذهن یا بازیهای زبانی مرسوم چندان بالا نیست و اینها همان چالشهایی هستند كه غزل را در برههای تحت تاثیر خود قراردادند و تا حدی رو به افول بردند. شاعر میكوشد تا با تنگناهای عروض و قافیه مقابله كند و متنی دیسكورسیو و رها از قید خلق كند. چنین است كه روی میآورد به كشفهایی بعضا حیرتآور كه موجب میشوند ساختار عمودی غزل او منسجم و درهم بافته باشد. او به سنت ابیات مستقلالمعانی كمتوجه است و رویكردش به گونهای است كه كلیت شعر سازنده مضمون كم و بیش تاویلپذیرش باشد:
مادرم میگوید انسان یا پر از درد است، یا مرد است / دردسرهای پدر سردرد شد مادر چه نامرد است / گاهی از این جمله مادر جنون میگیردم اما / باز میپرسم پدر با این همه دردش چرا مرد است؟ / (ص49- متن كتاب)
این نگاه جزئینگر و خلاق در اكثر اشعار «پیانو» قابل تشخیص است و از این رو تعداد غزلهای خواندنی این دفتر كم نیست. زبان در این دفتر، خلاف انتظاری است كه از غزل داریم. این زبان عمدتا زبانی است خشن، جدی و به دور از احساسات. انتخاب و چینش واژگان در غزلها نشان میدهد كه شاعر از شعر امروز و دیروزِ نزدیك چندان دور نیست و به نیكی از آنها تاثیر پذیرفته است. به ویژه هنگامی كه میكوشد ساختی روایی به شعرش بدهد:
سلولهای مغزم، زندان حرفها بود / هر یك در انفرادی، از دیگری جدا بود(ص16- متن كتاب)
اما هر گاه شاعر از این نگاه جزئینگر فاصله میگیرد و به سمت كلان روایتها خیز برمیدارد، از تازگی شعرش كاسته میشود. در واقع اهمیت غزلهای مریم جعفری آذرمانی به همان رویكرد آشناییزدایانهاش از غزل است و به ویژه وقتی كه به سمت طرح مضامین عرفانی میرود، تا حدود زیادی از تخیل جاری در متن و در نتیجه از تاثیر غزلش كاسته میشود؛ چرا كه وادار میشود به كلیگویی و طرح مضامینی ازلی- ابدی كه در تاریخ ادبیات ما نمونههای موفق آن به وفور یافت میشود و بالطبع امتیاز چندانی بر این دفتر نمیافزایند، هر چند كه در این غزلها هم نمیتوان از قدرت فنی و بیان شیرین شاعر گذر كرد:
آموختم پی خویش، بیپا و سر بگردم / بی حركتی برقصم، بیهمسفر بگردم(ص13- متن كتاب)
به نظر میرسد اهمیت شعر مریم جعفری در خوانش نوینش از ژانر غزل است(اگر غزل را ژانر بدانیم). بنابراین وقتی به اِلمانهای معهود این ژانر میپردازد، بهرغم تمام تسلط و اشرافی كه بر كارش دارد، چیزی بر غزل امروز ما نمیافزاید. اما هر گاه از این قید میگریزد و شعرش را بر اساس نگاهی نوجو و گریزان از قراردادهای ژانر میسراید، به نتایج بسیار درخشانی نائل میشود:
مثل یك پل كه كمربند خیابان باشد / عشق آن نیست كه در شهر فراوان باشد / زن زیبای جهان! گریه خندان، حیف است / پایتختت دل گندیده تهران باشد(ص28- متن كتاب)
«پیانو» در مجموع اتفاق خوبی برای شعر امروز، به ویژه غزل امروز ماست. پیشنهادهای چشمگیری در متن اشعار آن هست كه نمیتوان از آنها به سادگی گذشت. میماند دعوای كذایی كهنه و نو كه گویا به این زودیها قرار نیست خاتمه بیابد!
۱ نظر:
شعرش کیف می ده.
ارسال یک نظر