۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

در‌باره‌ي كتاب «با خودم حرف مي‌زنم»، سروده‌ي: روجا چمنكار


خورشیدِ پاییزیِ «چمنکار»


«با خودم حرف می‌زنم»، سومین دفتر شعر «روجا چمنکار» به عنوان کتاب برگزیده دومین دوره جایزه شعر زنان «خورشید»، معرفی شد. جایزه‌ای که این‌بار با مراسمی فوقِ مختصر کار خود را پایان داد و تشریفات بی‌زرق و برقی نسبت به دوره گذشته‌اش داشت و به فراخور آن و با توجه به فضای فعلی کشور، بازتاب رسانه‌ای کم‌رنگی هم نصیب‌اش شد. «چمنکار» با همان مجموعه نخستش توجه منتقدان و اهالی شعر را به خود معطوف ساخت و با مجموعه دومش، تا حد زیادی توانایی و استعداد خود را به اثبات رساند. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که شعر او، شعری است مبتنی بر نگاهی رمانتیک، تخیلی تصویر‌گرا، زبانی ساده اما موزون و آهنگین با لحنی زنانه و پرداخت‌شده. از سویی همین خصایص نیز کافی است که دیدگاه رادیکال‌تر شعر مدعی آوانگاردیسم ایران، او را شاعری محتاط و محافظه‌کار بداند. اما با نگاهی به دفتر دوم او -«سنگ‌های نه‌ماهه»- می‌توان به سادگی دریافت که «چمنکار» صاحب شعری آبرو‌مند است که در عین متعارف‌بودن، رویکردی پیشرو و چهار‌چوبی پذیرفتنی دارد و هم از حیث ساختار و زبان، هم از حیث کشف و تخیل می‌توان برایش آینده درخشانی را متصور بود. البته «با خودم حرف می‌زنم» با فرمت فعلی‌اش- که به گفته شاعر به خاطر ممیزی تنها درصد اندکی از اشعار آن باقی مانده است- نه از لحاظ مرتبه کیفی و نه از لحاظ ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه و ساختاری، چندان از «سنگ‌های نه‌ماهه» فاصله نمی‌گیرد. از این رو نمی‌توان آن را برای شاعرش گام بزرگی رو به جلو تلقی کرد. با این وجود، داوری هیات داوران جایزه خورشید، راي نسبتا قابل قبولي جلوه مي‌كند. هر چند حرکت خام‌دستانه‌ای چون معرفی «فرشته ساری» به عنوان یکی از نامزدهای جایزه و بعد اعطای جایزه یک‌عمر فعالیت ادبی به وی، نشان می‌دهد که خورشیدی‌ها هنوز با قضاوت خودشان رو‌دربایستی دارند و نمی‌خواهند کسی را برنجانند؛ و هر چند حذف كتاب دو، سه شاعر دیگر را که لیاقتی هم‌تراز با نامزدهای نهایی داشتند(مثل شهين منصوري، بهاره فريس‌آبادي، سوري احمد‌لو،...)؛ می‌توان به نقد كشيد، اما باید اعتراف کرد که به هر حال هم تعداد نامزدهاي نهايي نمي‌تواند از پنج بيشتر باشد، و هم اين‌كه هر هیات داورانی حق دارد سلیقه و هنجار خود را اعمال کند و اصلا بدون این حق هیچ هیات داورانی مشروعیت و مقبولیت نخواهد‌داشت. در یک نگاه کلی هم، اگر از «فرشته ساری» به عنوان چهره‌ای تثبیت‌شده و مهم در شعر امروز بگذریم، «کتایون ریزخراتی»، «الهام اسلامی»، «شبنم آذر» و «روجا چمنکار»، همگی شاعرانی جوان، آینده‌دار و صاحب شعری قابل احترام‌اند. وجه تمایز «روجا چمنکار» نسبت به سه شاعر جوان دیگر در پرهیزش از درگیری با ضعف تالیف است. «با خودم حرف می‌زنم» خاصه این صفت آخر را آشکارا در خود دارد و به همین دلیل محصول سلامتی را پیش روی خواننده‌اش می‌گذارد. ضمن آن که اگر قصد «چمنکار» رفتن بر همین روال و نُرم شعری باشد، با صرف اندکی خلاقیت موفق خواهد شد ایرادهایی از قبیل اسیر بودن در حیطه رمانس و موقعیت اول‌شخص مفرد و راه ندادن اکتیویته چند‌آوایی اجتماع به متن را بر‌طرف سازد و شعر مطلوب‌تری را در همین هنجار ارائه دهد. حسن بزرگ شعر او در بی‌ادا بودن‌اش است. او به جای ریخت و پاش و قالب‌کردن جهان‌واره‌ای بی‌در و پیکر و عجیب و غریب و جازدن خود در هیات شاعری سوپر اولترا آوانگارد!، سعی می‌کند هم از سادگی مبتذل باب‌شده در شعر امروز فاصله بگیرد و هم شعری بسراید که طیف وسیع‌تری از مخاطب را به سمت خود جذب می‌کند. فرمول نامریی او نیز فرمولی ساده است: او با رویکردی کاملا حسی و درونی از فضاها و حس‌هایی می‌سراید که به نوعی برایش سابقه تجربه شخصی دارند. با این فرمول، استراتژی شعر از ابتدا برای وی مشخص است و بر اساس اشرافی که از پیش بر جهان‌واره شعرش دارد، چینش المان‌ها، آهنگ کلام و جنس زبانش معمولا مطلوب و پذیرفتنی از کار در‌می‌آیند. با این حال به‌شخصه امیدوارم که دفتر بعدی او پیشنهاد‌های ساختاری و زبانی تازه‌تری برای شعر امروز ایران داشته‌باشد و تخیل‌اش جسورانه‌تر عمل کند. این خورشید پاییزی هم مبارکش باد!...

نام کتاب: با خودم حرف می‌زنم
نشر ثالث

۲ نظر:

عه تا گفت...

سلام جناب مسعودی نیا

اقا این جادوی گزیده گویی و پرهیز از پیچشهای مرسوم زبانی در معرفی و نقد اثار مثال زدنی است. شاید یکی از فاکتورهای اصلی من برای رجحان این قلم همین اختصار و سودمندی ماحصل تراویده است. فقط نمیدانم چرا نمونه اشعار این شاعران یا کتابهای معرفی شده در نوشته هایت کم جا میگیرد؟
خوب روجا را می شناسم و چند اثر هم از او خوانده ام اما تا گیر اوردن این کتاب اخری کی زنده س کی مرده؟
اگر همینجا که مناسبت داشت یکی دو تا از شعرهای این کتاب را میخواندم کمی از این کنجکاوی خانه خراب کن کم نمیشد؟
با اینحال همین نظر شما کلی دید جدید میدهد که کمتر یافت می شود سپاس بسیار

عه تا گفت...

محضرحترم منتقد ارجمند جناب علی مسعودی نیا
باامید به مساعدت فکری و رهنمودهای شما و تعداد معدودی از دیگر دوستان صاحبنظر قرار است راههای مفیدتر نقد و بررسی اثار ادبی بخصوص شعر رادر فضای مجازی بررسی و مطالعه کنیم . از شما تقاضا می شود با توجه به بینش روشن و تجارب ارزشمندتان نظرات خود را در موارد مشخص زیر اظهار فرمایید و هر پیشنهاد و راهنمایی مرتبط حتا خارج از این پرسشها را هم دریغ نکنید. پیشاپیش از منش بزرگوارانه ات سپاس.
1-فعالیت نقد و بررسی شعر بهتر است فردی باشد یا گروهی؟ در صورت امکان دلیلش را مرقوم فرمایید
2- اگربه نظر شما کارایی انجمنی از منتقدین بیشتر است چگونه تشکلی پیشنهاد می کنید و کدامیک از منتقدین حال حاضر فضای مجازی را توصیه می کنید؟
3-اگر فعالیت انفرادی را مفید تر میدانید چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
4- اگر محفلی مجازی ازافراد با صلاحیت در سایت یا وبلاگی یک انجمن نقد تشکیل دهند ایا تمایل و فرصت همکاری دارید؟
5- لطفن هر پیشنهاد و انتقاد و راهکار و مورد خاصی علاوه بر موارد فوق به نظرتان می رسد بفرمایید و خصوصی یا عمومی (بسته به میل شما) به وبلاگ بانکول یا ایمیل عه تا به ادرس زیر ارسال فرمایید.
با کمال احترام و سپاس
Salar1060@yahoo.com
http://bankol.blogfa.com/