
حروفِ كشيده به لبهاي تلخ*
نخستين دفتر شعر «بهاره فريسآبادي»- كه در زمرهي برگزيدگان ماقبل نهايي جايزهي شعر خورشيد هم بود- نمونهي خوبي است برای شناخت مباني طيف غالب شعر زنان در دههي 80. شعري كه با اتكا به تجربههاي شاعران دههي پيش و ويرايش و پيرايش آن تجربهها، و نيز با افزودن پيشنهادهايي تازه، ميكوشد تا چهارچوب زيباييشناسيك مستقل و نويني براي خود تبيين كند. مهمترين خصيصهي چنين شعري در آن است كه تلاش دارد دامنهي گستردهتري از امكانات و ظرفيتهاي موجود در شعر مدرن ايران را به نفعِ خود مصادره كند. بدين ترتيب است كه در مجموعههای شعر زنان متعلق به طيفِ متعارفسرايي اين دهه، رد پاي تمام تجربيات پيشين شعر مدرن ايران را ميبينيد: از نوع نگاه و حيثيت زنانهي شعر فروغ گرفته تا وسواسهاي زبانمحور شاگردان كارگاه براهني، از شعرِ شعرگريزِ و سادهي «فرشته ساري» گرفته تا شعر روايتگريز و پر طمطراق «نسرين جافري»؛ و باز در حيطهاي ديگر ميشود ديد ردي از عبور شعر حجم، شعر ديگر، موج ناب، شعر گفتار و ساير نحلههاي با و بيمانيفست، كه بخشي از امكانات و ظرفيتشان به مصادرهي شعر امروز درآمده است. حال در اين ميان طبعا برخي از اين ظرفيتها خوب استفاده ميكنند و بعضيها اسير افراط و تفريط ميشوند و به قهقرا ميروند. «بهاره فريسآبادي» از گروه نخست است. هرچند جهانوارهي روايي شعر او، چندان وسيع نيست و گاهي به نظر ميرسد كه ابزار كافي براي تغيير فضاي شعرش را ندارد و تنها هر از گاهي اكسسوارش را جابهجا ميكند؛ اما از آنچه در اختيار دارد، بهترين بهره را ميگيرد. نتيجهي كار، شعري است مبتني بر يك روايت پايه، كه حجم زيادي از فضاسازي عمدتا انتزاعي آن روايت را به لايههاي درونيتر شعر هدايت ميكند و فرآيندي ميسازد كه متن را از حيطهي انتقال مستقیم معنا دور ميكند و به سمت گسترش دايرهي تاويل سوق ميدهد. در حقيقت، روايت اوليه، خود ابزاري است براي ايجاد تعادل ميان استراتژي ساختاري و رويكرد مضموني شعر. مهارت «فريسآبادي» در استفاده از زبان و حفظ موسيقي دروني شعرها به عنوان يك ويژگي جذاب، نهايتا براي شعر او هويت مشخص و مستقلي را به ارمغان ميآورد. در شعرهاي اين مجموعه، همهچيز با دقت زيباييشناسانهي فوقالعادهي شاعر سر جاي خود قرار گرفته است و تقريبا حتي يك سطر را نميتوان يافت كه ضعف تاليف يا ايراد ريتوريك بر آن وارد باشد. اين قدرتنمايي اما سويهي ديگري هم دارد كه نبايد از آن غافل بود. گاهي چنين به نظر ميرسد كه اين همه مته به خشخاش گذاشتن و تر و تميز كردن و جلا دادن به سطرها و واژگان شعرهاي اين مجموعه، حاشيه را بر متن غالب ميكنند. يعني آن روايت پايه كه پيشتر گفتم، چنان در گرد و غبار تكنيك و انتزاع و فضاسازي محو ميشود كه هيچ كد يا رمزگاني براي ورود به ساحت تاويلي متن باقي نميماند. به عبارت ديگر، اصرار «فريسآبادي» در زيبا سرودن و هراس آشكارش از متوسط و معموليبودن، گاه مسير شعرش را پر از دستانداز ميكند و محصول آن همه خلاقيت تكنيكي و ذهنياش را به شعري بدقلق بدل ميسازد. البته بايد اعتراف كرد كه اين وضعيت در دفتر او چندان پرشمار نيست و تنها در پارهاي از لحظات شعرش عارض ميشود. اما اين شعر- به گواهي خود متناش- ميتواند راحتتر از اينها سروده شود و با خوانندهاش هم قدري صميميتر باشد. آنچه شعر «فريسآبادي» را به نمونهاي خواندني، تاثيرگذار و دلنشين بدل ميكند، جنس فضاسازي اوست. اگر تخيل و سبك روايت او برآمده از بنمايههاي سورئاليستي است و اگر روايت پايه در شعرش كاملا بر اسلوب رئال شكل ميگيرد؛ جنس فضاسازي او عمدتا رويكردي ناتوراليستي دارد. انگار تمام المانها و شخصيتهاي متن در فضاهايي غبارآلود و كمنور اسيرند و در طول كل اين مجموعه، تقريبا هيچ نشانهاي از اميد و لبخند را نميتوان رديابي كرد. اگر عروسي و جشن و شفايي هم هست، در سياهي فضاي حاكم بر اشعار غرق و منتهي به سرانجامي تراژيك ميشود. نوعي نااميدي و حزن اسطورهاي، بر تمامي اشعار اين دفتر سايه مياندازد و نگرش بدبينانه و تلخ شاعر به جهان پيرامونش را به تصوير ميكشد. اين تلخي، مهمترين ويژگي و اصیلترین امضاي «بهاره فريسآبادي» پاي «بنفشههاي لاي برف» است.
بنفشههاي لاي برف
نشر آهنگ ديگر
1387
* سطري از اشعار همين كتاب
نخستين دفتر شعر «بهاره فريسآبادي»- كه در زمرهي برگزيدگان ماقبل نهايي جايزهي شعر خورشيد هم بود- نمونهي خوبي است برای شناخت مباني طيف غالب شعر زنان در دههي 80. شعري كه با اتكا به تجربههاي شاعران دههي پيش و ويرايش و پيرايش آن تجربهها، و نيز با افزودن پيشنهادهايي تازه، ميكوشد تا چهارچوب زيباييشناسيك مستقل و نويني براي خود تبيين كند. مهمترين خصيصهي چنين شعري در آن است كه تلاش دارد دامنهي گستردهتري از امكانات و ظرفيتهاي موجود در شعر مدرن ايران را به نفعِ خود مصادره كند. بدين ترتيب است كه در مجموعههای شعر زنان متعلق به طيفِ متعارفسرايي اين دهه، رد پاي تمام تجربيات پيشين شعر مدرن ايران را ميبينيد: از نوع نگاه و حيثيت زنانهي شعر فروغ گرفته تا وسواسهاي زبانمحور شاگردان كارگاه براهني، از شعرِ شعرگريزِ و سادهي «فرشته ساري» گرفته تا شعر روايتگريز و پر طمطراق «نسرين جافري»؛ و باز در حيطهاي ديگر ميشود ديد ردي از عبور شعر حجم، شعر ديگر، موج ناب، شعر گفتار و ساير نحلههاي با و بيمانيفست، كه بخشي از امكانات و ظرفيتشان به مصادرهي شعر امروز درآمده است. حال در اين ميان طبعا برخي از اين ظرفيتها خوب استفاده ميكنند و بعضيها اسير افراط و تفريط ميشوند و به قهقرا ميروند. «بهاره فريسآبادي» از گروه نخست است. هرچند جهانوارهي روايي شعر او، چندان وسيع نيست و گاهي به نظر ميرسد كه ابزار كافي براي تغيير فضاي شعرش را ندارد و تنها هر از گاهي اكسسوارش را جابهجا ميكند؛ اما از آنچه در اختيار دارد، بهترين بهره را ميگيرد. نتيجهي كار، شعري است مبتني بر يك روايت پايه، كه حجم زيادي از فضاسازي عمدتا انتزاعي آن روايت را به لايههاي درونيتر شعر هدايت ميكند و فرآيندي ميسازد كه متن را از حيطهي انتقال مستقیم معنا دور ميكند و به سمت گسترش دايرهي تاويل سوق ميدهد. در حقيقت، روايت اوليه، خود ابزاري است براي ايجاد تعادل ميان استراتژي ساختاري و رويكرد مضموني شعر. مهارت «فريسآبادي» در استفاده از زبان و حفظ موسيقي دروني شعرها به عنوان يك ويژگي جذاب، نهايتا براي شعر او هويت مشخص و مستقلي را به ارمغان ميآورد. در شعرهاي اين مجموعه، همهچيز با دقت زيباييشناسانهي فوقالعادهي شاعر سر جاي خود قرار گرفته است و تقريبا حتي يك سطر را نميتوان يافت كه ضعف تاليف يا ايراد ريتوريك بر آن وارد باشد. اين قدرتنمايي اما سويهي ديگري هم دارد كه نبايد از آن غافل بود. گاهي چنين به نظر ميرسد كه اين همه مته به خشخاش گذاشتن و تر و تميز كردن و جلا دادن به سطرها و واژگان شعرهاي اين مجموعه، حاشيه را بر متن غالب ميكنند. يعني آن روايت پايه كه پيشتر گفتم، چنان در گرد و غبار تكنيك و انتزاع و فضاسازي محو ميشود كه هيچ كد يا رمزگاني براي ورود به ساحت تاويلي متن باقي نميماند. به عبارت ديگر، اصرار «فريسآبادي» در زيبا سرودن و هراس آشكارش از متوسط و معموليبودن، گاه مسير شعرش را پر از دستانداز ميكند و محصول آن همه خلاقيت تكنيكي و ذهنياش را به شعري بدقلق بدل ميسازد. البته بايد اعتراف كرد كه اين وضعيت در دفتر او چندان پرشمار نيست و تنها در پارهاي از لحظات شعرش عارض ميشود. اما اين شعر- به گواهي خود متناش- ميتواند راحتتر از اينها سروده شود و با خوانندهاش هم قدري صميميتر باشد. آنچه شعر «فريسآبادي» را به نمونهاي خواندني، تاثيرگذار و دلنشين بدل ميكند، جنس فضاسازي اوست. اگر تخيل و سبك روايت او برآمده از بنمايههاي سورئاليستي است و اگر روايت پايه در شعرش كاملا بر اسلوب رئال شكل ميگيرد؛ جنس فضاسازي او عمدتا رويكردي ناتوراليستي دارد. انگار تمام المانها و شخصيتهاي متن در فضاهايي غبارآلود و كمنور اسيرند و در طول كل اين مجموعه، تقريبا هيچ نشانهاي از اميد و لبخند را نميتوان رديابي كرد. اگر عروسي و جشن و شفايي هم هست، در سياهي فضاي حاكم بر اشعار غرق و منتهي به سرانجامي تراژيك ميشود. نوعي نااميدي و حزن اسطورهاي، بر تمامي اشعار اين دفتر سايه مياندازد و نگرش بدبينانه و تلخ شاعر به جهان پيرامونش را به تصوير ميكشد. اين تلخي، مهمترين ويژگي و اصیلترین امضاي «بهاره فريسآبادي» پاي «بنفشههاي لاي برف» است.
بنفشههاي لاي برف
نشر آهنگ ديگر
1387
* سطري از اشعار همين كتاب
۲ نظر:
دفتر شعر جوان برگزار مي كند:
جلسه نقد کتاب «زخمه» سروده مریم جعفری آذرمانی،
با حضور عبدالجبار کاکایی
دفتر شعر جوان در ادامه سلسله نشست هاي «کتاب دوشنبه ها» - که به معرفی و نقد مجموعه شعرهای شاعران جوان اختصاص دارد –در روز دوشنبه 5 بهمن ماه 1388به معرفی و نقد مجموعه شعر «زخمه» سروده مریم جعفری آذرمانی خواهد پرداخت.
منتقد این جلسه چهره نام آشنای غزل امروز،آقای عبدالجبار کاکایی خواهند بود.
نشست مذکور در ساعت 17و در محل دفتر شعر جوان واقع در خیابان شریعتی، خیابان دولت، نبش کوچه نعمتی برگزار خواهد شد.
تلفكس: 22617179 تلفن: 22617178
درود و آفرین آفریدگار زیبایی بر قلم زیبا آفرینتان،
مطلب ارزنده ای بود..
"یک ساحل پر از شعر" با هفت دوبیتی چشم بر راه آمدن بزرگ اندیشی چونان
شماست،
گامهای مهربانانه تان بر چشمهای خیسم با افتخار،
ردپای واژه هایتان بر خلیج خسته ی خاطراتم به یادگار،
شکوه فرداها به بشکوهی دیروزهای باستانمان...
ارسال یک نظر