پرپر شدن یک دلباخته
اینبار از «قفسهی کهنه» یک کتاب جیبی با کاغذ کاهی را بیرون میکشم، که روی جلدش با بدسلیقگی تمام، با رنگ سبز کاهویی یک پَر را طراحی کردهاند و البته نام کتاب نیز همین است: «پرَ». این چاپی که من دارم توسط انتشارات «صفیعلیشاه» در سال 1345 منتشر شدهاست. روی جلد آن نوشته: اثر «ماتیسن»، اما توی کتاب در صفحهی اول نوشته شده: «پر/ اثر: ماتیس». به هر حال من تا مدتها نمیدانستم که اسم نویسندهی کتاب «ماتیس» است یا «ماتیسن». حتما بسیاری از کتابخوانهای جدی و حتی برخی کتابنخوانهای حرفهای این رمان را میشناسند و شاید بعضیها هم با خواندن ماجرای سوزناک و رمانتیک «راجر دالتون»-قهرمان داستان- بغضشان ترکیده و گریهای هم کرده باشند. در هر حال، «پر» شاید ارزش ادبی چندان زیادی نداشتهباشد و تا حدی عامهپسند تلقی شود، اما بدون شک داستانی تاثیرگذار است که در عین سادگی، کاریزمای عجیبی دارد. این است که بعید میدانم خاطرهی خواندنش از ذهن کسی محو شود. نویسندهی این نوول، بانویی انگلیسیست به نام «شارلوت مری ماتیسن». از این نویسنده حتی یک بیوگرافی دو، سه خطی هم نیافتم. تنها میدانم که در سال 1892 متولد شدهاست و غیر از رمان «پر»، اثر دیگری هم دارد به نام «در میان نسل» که گمان نکنم به فارسی ترجمه شدهباشد. این نسخهای که من دارم را «میمنت دانا» ترجمه و گمانم نخستینبار در سال1338 منتشر کردهاست. بعدها ترجمهای از «امیرهوشنگ آذر» هم به بازار آمد و نشرهای متعددی کتاب را بازچاپ کردند. شاید بشود گفت که این کتاب یک اثر رمانتیک/ سانتیمانتال کاملا کلیشهای و معمولیست، که شخصیتپردازی تر و تمیزی دارد و لحظات عاشقانهاش خیلی تاثیرگذار از کار درآمدهاند. داستان از این قرار است که: «راجر دالتون- مردی متاهل و مامور ادارهی بیمه- مسئول رسیدگی به پروندهی مرگ «برنارد کوترل» و تعیین تکلیف بیمهی عمر وی میشود. پزشکی قانونی مجوز دفن مرد را نمیدهد، چون به مواردی مشکوک شدهاست. «دالتون» در بدو ورود به خانهی «کوترل» با بیوهی بسیار جوان او-«ماویس»- برخورد میکند و شگفتزده میشود که چهطور زنی با این سن و سال، به همسری مردی پنجاه و چندساله درآمده است. در ادامه سرانجام مدرکی دال بر کشتهشدن «کوترل» به دست نمیآید و «دالتون» برای پرداخت مبلغ بیمه و انجام تشریفات مربوطه دوباره به منزل وی میرود و تصادفا صدای آوازخواندن وی را از پشت در میشنود و درمییابد که صدایی فوقالعاده زیبا و خاص است. «دالتون» کمکم به «ماویس» دل میبازد و میکوشد وی را یاری دهد تا بدل به خوانندهای مشهور شود. اما این روند مستلزم صرف هزینهای سنگین است و «دالتون» برای تهیهی این هزینه به دردسر میافتد. این علاقه به تدریج دوطرفه میشود و «دالتون» را از خانوادهاش جدا میکند و...». کلیشههای عشق و تاهل و تعهد و بیپولی و فداکاری در این رمان غوغا میکنند. اما انگار هیچکدام اغراقآمیز نیستند. داستان را به راحتی میشود باور کرد و با قهرمان آن همراه شد و به حال وی دل سوزاند. پایان ماجرا هم بسیار تلخ و غیرمنتظره است. از تکههای بهیادماندنیاش یکی صحنهی هول و ولا و دودلی «دالتون» در وفاداری به همسر و دخترش یا تندادن به عشق «ماویس» است، یکی صحنهی دادگاه «دالتون» و سکوت معنادار وی در قبال پرسشهای قاضی؛ و از همه مهمتر وقتی «ماویس» بدل به خوانندهی مشهوری شده و نامش را «ژانسی» گذاشته و «دالتون» وی را پس از چند سال میبیند و از احساس خود نسبت به وی میگوید: « او تنها نقش ماویس را بازي میکرد. او خود ماویس نبود. احساس میکردم که بین من و او یک دره عمیق قرار گرفته. درهاي که عبور از آن براي هر دویمان غیرممکن بود... من خودم را در زندگی زنی دخالت دادم که بزرگترین و بهترین خواننده عالم شناخته شده ....آه من چه خیانتی به او کردم نباید بیش از این به زندگی او وارد شوم . باید پاي خود را کنار بکشم». در ایران به تقلید از «پر» عاشقانههای عامهپسند زیادی نوشتهشد. پلات داستان طوریست که هروقت و هرجا امکان وقوع و بازتولیدش وجود دارد. نوجوان که بودم این کتاب بین همسالان من و البته بین بزرگترها، دستبهدست میگشت. از آن کتابهایی بود که نمیشد از رژیم مطالعاتی خانوادهها حذفاش کرد. پس غبارش را میتکانم و برمیگردانمش به «قفسهی کهنه» تا همچنان جایی در میان خاطرههای مشترکمان داشتهباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر