
رویکرد دموکراتیک کلاه گشادی است!
جایزه شعر کارنامه بدون شک مهمترین جایزه شعر پس از انقلاب است. این جایزه طی ادوار کوتاه برگزاریاش توانست هوای تازهای را به فضای شعر ایران بدمد. بعد از تعطیلی آن نیز تا کنون هیچ جایزهای نتوانسته است جای خالیاش را پر کند. «حافط موسوی» یکی از فعالترین اعضای هیات اجرایی و داور ثابت این جایزه در تمام ادوار برگزاری بود. با او در باره سرگذشت و نحوه داوریها و سایر حواشی این جایزه به گفتوگو نشسته ایم.
آقاي موسوي! ايده تاسيس جايزه«كارنامه» كي و توسط چهفرد يا افرادي مطرح شد و سياستهاي اوليه هيات اجرايي آن چه بود و در اساسنامهاش چه نكات بارزي ديده ميشد؟
اگر اشتباه نكنم قرار بود در همان دوران سردبيري گلشيري در مجله، يك جايزه داستان برگزار كنند. بعد از فوت گلشيري و با توجه به رونق گرفتن ساير جوايز در حوزه داستان، خانم اسكندرفر تصميم گرفت كه جايزه شعر را برگزار كند. خود ايشان رايزنيهايي داشتند با فعالان حوزه شعر و رفتهرفته با حضور آتشي در نشريه كارنامه، اين ايده قوت بيشتري گرفت. بعد عدهاي از ما هم دعوت شديم تا در كارهاي هيات اجرايي و داوري به آنها كمك كنيم. همزمان «عليشاه مولوي» هم تصميم داشت جايزهاي برپا كند به نام «جايزه ملي شعر». تداركاتي ديده بود و فكرهايي هم كرده بود. حالا يادم نيست كه از چه طريقي، ولي به گمانم از طريق «آتشي»، ايده «عليشاه مولوي» هم در كارنامه مطرح شد و اين دو ايده با هم تلفيق شدند و نتيجهاش شد هيات داوران دوره اول كه بسيار كثيرالعده هم بود و تا جايي كه يادم هست آقايان حقوقي، سپانلو، موحد، سميعي، صالحي، من و خانم بهبهاني و تعدادي ديگر هم بودند. قرار بر اين بود كه عده زيادي از گروههاي سني مختلف و سلايق متفاوت در هيات داوران حضور داشته باشند، كه اين اتفاق هم افتاد. ايده ابتدايي آقاي مولوي در مورد جايزه ملي شعر، بسيار گستردهتر بود؛ اما در كارنامه، هيات اجرايي با عنوان «ملي» چندان موافق نبودند و اين بحث مطرح بود كه مگر ما در چه جايگاهي هستيم كه بتوانيم جايزه ملي شعر را به كسي اعطا كنيم؟ به هر حال آن جايزه ملي بدل شد به «جايزه شعر امروز ايران» با نام نيما يوشيج، و عليشاه مولوي هم ديگر با اين جمع همكاري نكرد و بعدها آن طرح را برد به نشريه «گوهران» كه متاسفانه هنوز هم به انجام نرسيده و عملي نشده است. جايزه در سال اول برگزاري بسيار بازتاب خوبي داشت و از آن استقبال زيادي شد. ما در همان دوره تصميم گرفتيم كه در دورههاي آتي از برندگان ادوار قبل در هيات داوران استفاده كنيم. مثلا آقاي«جوركش» در دور اول برنده جايزه شد و در دور دوم، در هيات داوران با ما همكاري ميكرد.
نحوه داوري آثار حاضر در جايزه به چه نحوي بود؟
در اين مورد بحثهاي بسياري انجام گرفت و روشهاي مختلفي ارائه شد. طرح نخست اين بود كه بياييم و معيارهايمان را آناليز كنيم. مثلا گفتيم كه معيارهاي مورد نظر ما زبان، تخيل، نوآوري، طنز و... است و آن وقت بر اين اساس تصميم گرفتيم كه داوران با خواندن يك مجموعه براي هر يك از اين معيارها نمرهاي در نظر بگيرند. اين روش تا يك جاهايي هم پيش ميرفت، اما عملا شدني نبود. نتايج تمام بحثها و تبادلنظرها نهايتا اين شد كه كتابها مرحله به مرحله مورد بررسي قرار گيرند. نخستين بحثي كه مطرح شد، اين بود كه آيا بايد كتابهايي را كه ناشران و شاعران براي ما ارسال ميكنند در جايزه شركت دهيم، و يا ميتوانيم تمامي آثار منتشر شده در طول يك سال را داوري كنيم. در نهايت تصميم، اين شد كه ما مجاز باشيم تمامي كتابهايي را كه منتشر ميشوند، در جايزه شركت دهيم و اگر كتابي از اين ميان توانست برنده شود و مولفش جايزه را قبول نداشت، ميتواند از دريافت جايزه خودداري كند.
اين اتفاق عملا هم در طول ادوار جايزه كارنامه رخ داد؟ يعني كسي بود كه جايزه را قبول نكند؟
نه. اين اتفاق نيفتاد. يك، دو نفر البته بودند كه درخواست كردند كتابشان را از دور جايزه خارج كنيم. اما ما اين كار را نكرديم. روند اين مراحل هم به اين ترتيب بود كه ابتدا كتابها در اختيار داوران گذاشته ميشد و به آنها فرصتي داده ميشد تا تعيين كنند كه از ميان آن كتابها كدامشان استحقاق حضور در مرحله بعدي را دارند. بين 150 تا 250 كتاب در هر سال براي دفتر جايزه ميرسيد. تعداد قابل توجهي از كتابها در همين مرحله اول حذف ميشد. جدولي از عنوان كتابها در اختيار داوران قرار ميگرفت و در آن جدول، داور مشخص ميكرد كه نظرش در باره هر كتاب مثبت است يا منفي. اگر نيم به علاوه يك آرا به كتابي راي مثبت ميدادند، آن كتاب به مرحله بعدي راه مييافت. مثلا در دوره اول از ميان 150 كتاب، حدود 40 كتاب به مرحله دوم راه يافتند. در دومين مرحله كتابهاي برگزيده مجددا به داوران داده ميشد و آنها بايد 12 كتاب را از بين راهيافتگان به دور دوم انتخاب ميكردند. ديگر در اين مرحله تعداد انتخابها نامحدود نبود و اگر كسي مثلا روي 14 كتاب نظر داشت، ناچار بود تا دو كتاب را از فهرستش كنار بگذارد. قرار بود كه در اين مرحله داوران هم نظرشان را به طور مختصر در مورد كتابي كه ميخوانند بنويسند تا مبناي بحث و فحصهاي آتي هم باشد، كه البته در عمل جز يكي، دو نفر، از جمله آقاي جوركش؛ بقيه چندان پيگير اين كار نشدند. در انتهاي مرحله دوم، 12 كتاب انتخابي هر داور در بخش مربوطهاش، مثلا شاعران پيشكسوت و شعر جوان و غيره طبقهبندي ميشد. جدولي از اين كتابها تهيه ميشد و در مرحله سوم، يك بحث اقناعي داشتيم. اختلافنظرها و ديدگاهها از همينجا شروع ميشد. آراي هر كتاب را بررسي ميكرديم. اگر راي جمع بر اين بود كه كتابي حذف شود، ابتدا به موافقان آن كتاب- حتي اگر تنها يكي از داوران هم به آن نظر مثبت داشت- فرصت داده ميشد تا از انتخابشان دفاع كنند و اگر ميتوانستند جمع را با استدلال خود قانع كنند، كتاب هم دوباره در ميان برگزيدگان جاي ميگرفت. اتفاقا اين روش در مورد يكي، دو كتاب هم موثر بود. در نهايت اما بعد از تمام اين جلسات بحث و بررسي، آراي داوران موثر بودند و به نظر من واقعا جايزه به نحو دموكراتيكي داوري ميشد و بسياري از افرادي كه در هيات داوران حضور مييافتند و در دورههاي قبل منتقد نحوه داوري ما بودند هم، وقتي از نزديك با جريان كار آشنا شدند، شيوه ما را ستودند. ما در هر دوره تغييراتي هم در هيات داوريمان داشتيم و به جز آتشي، من و سيد علي صالحي كه در تمامي ادوار ثابت بوديم، بقيه داوران در هر دوره تغيير ميكردند.
اما وقتي كه داوران با كتاب طرف هستند، ديگر امكان حذف نام وجود ندارد و ممكن است داور به دلايلي خاص از نامهايي كه ميشناسد يا با آنها رفاقتي دارد، حمايت كند. بنا بر اين شما هم ظاهرا با معضل جوايز ديگر دستبه گريبان بودهايد. آيا اين امر به رويكرد دموكراتيك شما در داوري لطمه نميزد؟
به شما حق ميدهم كه اين ايراد را وارد كنيد. چون رويكرد دموكراتيك كلاه گشادي است. من همان موقع هم در يك گفتگو عنوان كردم كه بينظر و بيطرف بودن عملي نيست و گفتم كه نتايج فعلي برآيند نظر تركيب خاصي از هيات داوران است و ممكن است اگر اين تركيب، از افراد ديگري شكل ميگرفت، نتيجه نيز تغيير مييافت. در مورد آن کتابهایی که به بخش نهایی راه مییافتند، تقریبا تردیدی وجود نداشت. تمام نظرسنجیها و جوایزی که همزمان به صورت تکسال برگزار میشدند، آن کتابها، در زمره منتخبین بودند. به نظر من جز یکی، دو مورد؛ باقی انتخابها هنوز هم قابل دفاع است.
اما جایزه درست در دورهای برگزار میشد که به نوعی پرهیاهوترین و جنجالیترین دوره شعر ایران در سالهای اخیر محسوب میشود. اکثر اعتراضها هم بابت این بود که شما به شعری که در آن دوران بسیار مطرح و مرسوم بود، چندان توجه نشان نمیدادید و این موجب میشد که برخی افراد هیات اجرایی کارنامه را محافظهکار بدانند. مشخصا البته بیشتر جریان موسوم به شعر هفتاد معترض بودند. این قضیه از کجا ریشه میگرفت؟
از همان جریان هم تا جایی که یادم هست «بهزاد خواجات»،«شهین خسروی نژاد» و «سعید صدیق» و «عباس صفاری» جایزه گرفتند. این اسامی را شما نمیتوانید در جریان شعر هفتاد نادیده بگیرید. جنجال تنها بر سر یکی، دو کتاب خاص بود. اما واقعیت این است که میانگین آرای آن زمان هیات داوران، چنین چیزی نبود. من در همان موقع به اعتراضها پاسخ دادم. اگر همان هیات داوران را امروز هم جمع کنید، بعید است که رایشان را تغییر دهند. هیات داوران ما متشکل از افرادی بود که به هیچ وجه نمیشد به آنها نسبت داد که شعر را درک نمیکنند. مثلا آیا میشود کسی مثل «منوچهر آتشی» با چهل سال تجربه شعری و به عنوان شاعری که معرف بسیاری از شاعران پس از خودش بود، نادیده گرفت؟ یا دکتر «مجابی» را میشود نادیده گرفت و گفت که با شعر ناآشناست؟ یا مثلا «عنایت سمیعی» و «شاپور جورکش» را میشد نادیده گرفت با آن سابقه درخشان در نقد؟ با این حال ما در آخرین دوره جایزه کارنامه «مراد فرهادپور» و «هوشیار انصاریفر» را نیز به هیات داوران اضافه کردیم. ببینید هیچ جایزهای نیست که نظر همه را تامین کند. من در همان موقع هم گفتم که فعلا بهترین پاسخ، سکوت است. یعنی باید زمان بگذرد و بعد بیایید و ببینید چند درصد از برندگان این جایزه محق بودهاند و چند در صد به اشتباه برگزیده شدهاند. ما هم نگفتیم که خالی از خطا هستیم.
پروسه تعطیلی جایزه از چه زمان و به چه دلایلی شکل گرفت. چون تا یکی، دو سال شایعه بود که علیرغم تعطیلی مجله «کارنامه»، جایزه به فعالیت خودش ادامه میدهد و یک سال هم این شایعه خیلی قوت گرفت و گویا مقدماتی هم انجام شد اما جایزه به رشته هنری دیگری- به گمانم تئاتر- داده شد. اما چه شد که امکان احیای دوباره آن فراهم نگشت؟
وقتی که مجله بسته شد، من دیگر رفت و آمد خاصی به موسسه کارنامه نداشتم، جز گاهی که به دوستانم سر میزدم. بعدش هم که آقای آتشی فوت کردند و عملا جمع ما از هم پاشید.
یعنی جایزه به خاطر تعطیلی نشریه، برچیده شد؟
نه. به لحاظ قانونی میتوانستیم جایزه را از طرف موسسه کارنامه برگزار کنیم و خود موسسه هم این آمادگی را داشت. اما همانطور که گفتم جمع ما از هم پاشیده بود. چون چیزی که ما را دور هم جمع کرده بود، مجله کارنامه بود و در آن شرایط به لحاظ عملی هم اداره تشکیلات جایزه برای من کار آسانتری بود. سال اول صحبتهایی شد، اما عملا کاری صورت نگرفت. سال بعد آقای دکتر «مجابی» پیشنهاد دادند که جایزه را احیا کنیم و ایدهای هم داده شد مبنی بر این که چون دیگر آن تشکل وجود ندارد و داوران نمیتوانند آن حجم گسترده از کتابها را بررسی کنند، به صد و پنجاه نفر از شاعران و منتقدان کشور نامهای بنویسیم و بخواهیم از میان کتابهای شعر آن سال، آنهایی را که پسندیدهاند انتخاب کنند و فهرستشان را در اختیار ما بگذارند و دستآخر از میان آن کتابها، برندگان جایزه معرفی شوند. بنده و آقا مجابی و آقای سید علی صالحی این کار را بر عهده گرفتیم. اما متاسفانه در این زمینه پاسخ نگرفتیم. یعنی موعد ارسال نظرات به سر رسید و یکبار هم تمدیدش کردیم، اما مجموع نامههای رسیده از سی و پنج نامه تجاوز نکرد. ما هم دیدیم وقتی که خود این صد و پنجاه شاعر فعال مملکت حاضر نیستند در حد پاسخگویی یک نامه در اظهار نظر مشارکت کنند، سرد شدیم و در همان زمان هم بیانیهای در این مورد منتشر کردیم. البته این وضعیت مصادف شد با زمانی که ارشاد سختگیریهای بیشتری اعمال میکرد وکتابها امکان انتشار نمییافتند. با این حال باید از کسانی که در آن دوره پاسخ ما را دادند هم تشکر کنیم. یادم هست نخستین پاسخی که به دست ما رسید از طرف مرحوم «عمران صلاحی» بود و او با دقت و احساس مسئولیت فراوان انتخابش را طی همان نامه ذکر کرده بود.
ظاهرا رسم بر این شده که شاعران مستقل در جوایز دولتی شرکت نمیکنند و بالعکس. آیا شما در جایزه کارنامه تمام طیفها را مد نظر قرار میدادید و یا خود آن جریانها تمایلی به حضور در جایزه داشتند؟
من تقریبا با اطمینان میگویم که تمام کتابهای شعر، یا از طریق ناشران و یا به روشهای دیگر، به دست ما میرسید. باید یاد کنم از خانم «سپیده زرینپناه» که زحمت میکشید و فهرست کتابهای منتشره را تهیه میکرد و بعد هم با پیگیری، کتابها را از ناشران میگرفت و به هیات داوران میداد. برای ما دولتی و غیردولتی مطرح نبود. ما با کتاب طرف بودیم. حالا شاید برخی از افراد مورد نظر شما میدانستند که کارشان در جایزه شرکت داده شده و برخی هم نه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر