۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

نگاهي به وضعيت شعر ايران در سال86


آرامش در غیابِ حاضران

سال هشتاد و شش در یک نگاه، سال کم حادثه ای برای شعر ما محسوب می شود.گویا سرنوشت شعر این دهه طوری رقم خورده است که نباید در انتظارِ حادثه ویژه ای بود.اگرچه در این سال شاهد افزایش جشنواره های رقابتی،محافل شعری و نشریات الکترونیکی بودیم، ولی تمامی اینها حوادثی فرامتنی اند که با همه محاسن شان،در نهایت حواشیِ جریان اصلی محسوب می شوند و مصائب شعر و شاعری چون پیش بر قوت خود باقی اند و شاید از پیش قدری بیشتر.قصدم این نیست که مجال مختصرم را به مویه و گلایه تلف کنم ودر باب تنگ نظری ها ،وضعیت ممیزی،تنگناهای نشر،فقدان نقد پیش برنده و نبود تریبون های جریان ساز مرثیه ای بپردازم.این دردها برای جماعتِ اهل شعر آشناست و نیازی به ذکر مجدد مصیبت نیست و راستش باید عارمان بیاید از این شهید نمایی ها که چندی است گریبان اهل هنر را گرفته و گویی دارد بدل می شود به عادتی مذموم.این است که می کوشم در این مختصر نگاهی داشته باشم –هرچندگذرا- بر کارنامه شعر ایران در سالی که گذشت.
نشریات
در سالی که گذشت هر چند به تعداد نشریات ادبی افزوده شد، اما چندان تغییر مشهودی در کیفیت آنها قابل تشخیص نبود.نشریات ادبی همچنان راحت طلب و کج سلیقه و محافظه کار عمل می کنند و تمایلی به جریان سازی یا لا اقل ایجاد یک فضای مقبول فرهنگی نشان نمی دهند.از این روست که اغلب روآورده اند به سنت انتشارِ «جشن نامه» در باره چهره های مشهور و پیش کسوت و یا گردآوری «کشکول» هایی زیرِ متوسط، که هیچ ایده و تفکری را القا نمی کنند.«دال» مجله تازه تاسیس ،شاید از معدود نشریات سال گذشته بود که در پس آن ایده کم و بیش در خور اعتنایی دیده می شد.اما نتیجه شماره نخستش چندان دلگرم کننده نبود و اهالی آن تا تحقق خواسته شان هنوز فاصله زیادی دارند.می توان در این میان از «نوشتا» هم نام برد که در هر صورت می کوشد به نحله شعری گردانندگانش وفادار بماند و تکلیفش با خودش مشخص باشد.اما پخش نامناسب و فیگورِ افراطی روشنفکری این مجله آن را تا حدودی منزوی می سازد.کارنامه نشریات غیر تخصصی و روزنامه ها در این زمینه قابل قبول تر به نظر می آید.روزنامه «شرق» که به شکل منظم به انتشار نقدشعر و مصاحبه با اهالی آن می پرداخت ،نهایتا به خاطر یکی از مصاحبه هایش توقیف شد.ویژه نامه رویداد روزنامه «اعتماد» هم هر از گاهی به مقوله شعر می پرداخت،اگرچه رویکردش به شکلی معنادار، بیشتر به سمت ادبیات داستانی بود.«کارگزاران» و «اعتمادملی» بیشتر به نقد و معرفی کتاب تمایل نشان دادند.البته اولی به شکل پراکنده و دومی به طور منظم.«شهروندامروز» هم در مقام هفته نامه یی غیر تخصصی با انتشار ویژه نامه های شاملو، فروغ و سایه،کم و بیش کارنامه مطلوبی از خود برجا گذاشت.اما هنوز هم هیچ نشریه ای نتوانسته یادآور سال های خوش «آدینه»،«دنیای سخن» و «کارنامه» باشد. حوزه نقد هم سال کم ثمری را پشت سر گذاشت.هر چند جدال قلمی رضا براهنی و شاپور جورکش، نوستالژی سال های پویایی گفتمان نقد را قدری زنده می کرد، اما در نهایت بحث شخصی تر از آن بود که به حساب نقد گذاشته شود.با مرور مطبوعات سال 86 می توانیم اشاره کنیم به نقدها و مقالات مستمر و نسبتا درخور اعتنا از نام هایی چون محمدآزرم،لادن نیکنام،مجتبی پورمحسن،علیرضا فراهانی،هوشیار انصاری فر و حافظ موسوی.رویکرد غالب اما رویکردی کاملا محفلی و کم ارزش است.به این معنی که اکثر نقدهای منتشر شده در مطبوعات تشویق نامه هایی بود که شاعر از دیگر رفقای شاعرش دریافت می کرد.در حوزه نقد مفهومی نیز همه چیز به سیاق سابق باقی است.اسارت در نظریه های وارداتی و فقدان صراحت و تخصص کم کم در حال بدل شدن به بیماری مزمن نقد ماست.
سایت ها
وضعیت سایت های ادبی قدری از نشریات بهتر بود.به هر حال دسترسی ساده تر و هزینه کمتر نشر الکترونیک و مخاطبین فراوان اینترنتی باعث شد که این نشریات مجازی سال پر رونقی داشته باشند و بر تعداشان هم افزوده شود.«وازنا» با برگزاری جشنواره شعر و «عروض» با نقدهای متفاوت و مستمر، و »والس» با اعطای جایزه شعر،کارنامه نسبتا موفقی داشتند.ولی کماکان مشهود است که گردانندگان و کاربران نشریات مجازی به اهمیت کار خود ایمان نیاورده اند و فرهنگ اینترنت در جامعه ما نیاز به ارتقای بیشتری دارد.
جشنواره ها و محافل شعری
از قرائن بر می آید که دومین جشنواره شعر فجر،باز هم نتوانست حسن نیت برگزارکنندگانش را به اهالی شعر اثبات کند.چرا که به رغم تمامی وعده های داده شده در ابتدای سال،چندان منش دموکرات و کاریزماتیکی از خود نشان نداد.هر چند کوشید با اعطای جایزه به «احمدرضااحمدی» و «مفتون امینی»از هر نوع وابستگی سیاسی برائت بجوید، اما کماکان با عدم اعتماد تعداد زیادی از شاعران مواجه است و نتوانسته به عنوان یک پایگاه حمایت کننده از جریان شعر امروز جلوه کند.کما این که اعطای جایزه به چهره های نام برده هم بیشتر بازتاب منفی داشت.جشنواره «صلح و دوستی» هم اگر چه نسبت به دوره پیشین اش کیفیت بهتری داشت،ولی در نهایت نمی توان آن را به عنوان جریانِ جانبی تاثیر گذاری پذیرفت.در اختتامیه کتاب سال هم که سر شعر بالکل بی کلاه ماند و مسئولان فرهنگی کشور نشان دادند که چندان میانه مطلوبی با شعر امروز ندارند.جلسات شعری در سال هشتاد و شش رونقی کمّی داشتند.جلسات کارنامه،رنگ واژه،چشمه و کانون ادبیات ایران هر یک به نوعی کوشیدند تا نشست های منظمی را به طور مستقل برگزار نمایند و با دعوت از چهره های شناخته شده و نیز ایجاد مجال برای شعر خوانی آزاد،رکود تشکل های ادبی را کمرنگ تر سازند.اما مشکل جدی محافل شعری ما هنوز نداشتن بنیه مالی، امکانات و محل مناسب و البته بی برنامگی و آشفتگی است.هنوز حرف جوانان در این نشست ها خریدار ندارد و مجالی برای نقد بی پروا و صریح فراهم نیست.
چهره ها و رویدادها
اهالی شعر پاییز بدی را پشت سرگذاشتند.مرگ قیصرامین پور شوک آور بود و حاشیه ساز.ابراهیم رزم آرا ، تیرداد نصری و ژاله اصفهانی نیز هر سه غریبانه و دور از وطن درگذشتند.مرگ منصور برمکی در بهمن ماه و یدالله بهزاد در فروردین ماه هم با کم التفاتی اهالی شعر و مطبوعات همراه بود.سفر بهمن شعله ور به ایران و در پی آن رفتارهای ضد و نقیض مسئولان در محافلی که با حضور وی تشکیل شد، حضورکاروان شعر ایران در کردستان،مصاحبه عبدالجبار کاکایی در مقام منتقد شورای ترانه،تعطیلی و تخریب کتابفروشی ویستار وجدال قلمی کانون نویسندگان با محمد قوچانی از رویدادهای قابل ذکر سال گذشته بود.سیما هم در ادامه ساخت مجموعه های بیوگرافیک به سراغ شعر آمد و با نمایش فیلم به شدت پیش و پا افتاده و ضعیف «نیما» و مجموعه نه چندان دلپذیر «شهریار» بیشتر اعتراض اهالی شعر را برانگیخت تا همدلی شان را.شبکه چهار سیما نیز با دعوت از شمس لنگرودی در یکی از برنامه ها سنت شکنی کرد و برای نخستین بار به چهره ای از چهره های شعر مستقل امروز ،فرصت حاضر شدن در این رسانه را داد.هر چند که ظاهرا این حرکت چندان مورد پسند اهالی شعرواقع نشد.
کتاب ها
در سال 86 بیش از 150عنوان کتاب در زمینه شعرامروز (اعم از مجموعه شعر و نقد و تحلیل و گزینه) به چاپ رسید.در این میان ناشرانی چون ثالث،آهنگ دیگر،مروارید،نگاه،سیروان،اساطیر و سوره مهر سهم بیشتری ازکتب منتشر شده را به خود اختصاص دادند.اگر چه تقریباهیچ یک از مجموعه هایی که برای نخستین بار به چاپ می رسید را نمی توان اتفاق شگرف و تاثیر گذاری برجریان شعر امروز دانست ، اما با نگاهی به وضعیت فروش و نقد و نظرهایی که در مطبوعات مطرح شد،نام چند دفتر را می توان به خاطر آورد و آنها را موفق تر ارزیابی نمود.«کبریت خیس» از شاعر مهاجر عباس صفاری که معرف نگاهی بکر و قابل اعتنا بود،«دستور زبان عشق» که بدل شد به پایان نامه شعری قیصر امین پور،«به وقت البرز» سروده مهرنوش قربانعلی به خاطر طراوت اجراها و طنز در خور توجه،«من گرگ خیالبافی هستم»از سروده های شاعر افغان الیاس علوی که ایده های دلنشینی با خود داشت،«صورتی مایل به خون من» از سپیده جدیری با تلاشی که در تلفیق گفتمانهای طنز و تغزل داشت،«نردبان اندر بیابان» که جنبه های تازه ای از شعر ضیاموحد را به خوانندگان شناساند،«زنبورهای عسل دیابت گرفته اند» با طنز ویژه و کم نظیر اکبر اکسیر،ودر نهایت «چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود» که استقبال دوستداران شعر احمد رضا احمدی را به همراه داشت.در کنار این مجموعه ها باید از سه دفتر نام برد که در اواخر سال به بازار عرضه شد«قمری غمخوار در شامگاه خزانی» که تلاشی بود برای آشنایی زدایی سید علی صالحی از کاراکتر پیشین شعرش،«وقتی شبیه عجیب» که اصرار توام با ترقی علیرضا بهنام را نشان می داد بر شعرهایی با اجرای سنگین مولفه های پسا مدرن و «ملاح خیابان ها» سروده شمس لنگرودی که معرف توسعه نگاه معنا گرای او در توازی با زبانی ساده بود.در زمینه کتاب های تحلیل و نقد ،سال هشتاد وشش تاکیدی دوباره بود بر کم بضاعتی های اندیشه ورزی در نقد شعر.در این میان نباید از چند کتاب با ارزش گذشت:«شعرامروز،زن امروز» نوشته علی باباچاهی که تلاشی بود در بررسی تبارشناسیک شعرزن در ایران،«ازاین باغ شرقی» نوشته پروین سلاجقه با رویکردی نو به ادبیات کودک و نوجوان و نیز «عبارت از چیست؟» مجموعه مقالات و گفتگوهای یدالله رویایی در باب شعر .بازارترجمه شعر اما قدری کم رونق تر از سال های پیش بود.در واقع به رغم تعدد آثار منتشر شده در این زمینه ،جز چند مورد خاص به اثری مانا و قابل قبول نمی توان اشاره کرد:«جایی که غروب درنگ می کند»،گزینه ای از شعر آمریکا با ترجمه سید مهدی مقیم نژاد،«دری لولا شده به فراموشی» اشعار ریچاردبراتیگان با ترجمه یگانه وصالی،و«لمس کردن روشنایی»گزیده اشعار آدونیس با ترجمه مسعود کریم خانی.درمجموع می توان گفت که وضعیت نشر شعر ،هنوز هم بحرانی است.ناشران تمایلی به سرمایه گذاری روی شعر ندارند و تنها به سراغ نام های تثبیت شده می روند.کتاب ها معمولا با مشارکت مالی شاعران به چاپ می رسند ودر تیراژ بسیار اندک و با پخشی اسف بار در میان کتب حوزه های دیگر گم می شوند و البته بازگشت مالی مناسبی هم ندارند.به نظر می رسد تنها راه بیرون آمدن از این بحران تشکیل یک نهاد غیردولتی سرمایه گذاری باشد که با حمایت از نشر کتاب های شعر ،امکان تبلیغ و پخش مناسبی را نیز در اختیار پدیدآورنده کتاب قراردهد.هر چند هنوز طرفِ دیگرِ این معادله – که همان خواننده شعرخوان باشد- رفتار مبهم و سردی با شعر امروز دارد.
عكس از:Pierre Dumas

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

مي‌دانم چه‌قدر زحمت دارد جمع بستن شعر ايران در يك سال در شرايطي كه بايد طوري بنويسي كه چيزي از قلم نيفتد و حقي ـ البته اگر باشد ـ از كسي ضايع نشود. اما يك نكته‌ي مهم در اين‌جا وجود دارد كه اگر نويسنده‌ي چنين مقالاتي داراي آن باشند هر اتهام ديگري از آن‌‌ها مبراست و مي‌شود گفت كه نقصي در نوشته‌ي‌شان نيست و آخرش اين مي‌شود كه مي‌گويند: "نظر نويسنده بر آن بوده است." همه‌ي اين حرف‌ها زماني اتفاق مي‌افتد كه نويسنده به تمامي منابع، كتاب‌ها، مجلات و ساير لوازم يادداشت‌اش دست‌رسي داشته باشد. نام بردن از بديهيات و شاعران و نشريات تثبيت‌شده كه پيش‌تر توسط كسان ديگر علم شده‌اند چيز تازه‌اي نيست و جسارت هنري آن است كه نويسنده‌ي چنيني مقالاتي صف‌شكن باشد و بتواند خلاف هروله‌ي حاجيان برود....
فعلن تا همين‌قدر. روز به خير